پرنده پر در خون [AmirGH]

Day 2,753, 14:21 Published in Iran Iran by Amir GH



سلام به همه مردم ایران
تو این شرایط و موقعیتی که الان هستم که یکی از صمیمی ترین دوستام توی تصادف مرده اصلا و ابدا حوصله مقاله نوشتن رو ندارم حالا خدمت و پادگان و اینا بماند اما خواه و ناخواه اینجا هم جزوی از زندگی ما محسوب میشه و بهش تعلق داریم و باید وقت بذاریم براش




شاید خیلی ها یادشون بیاد و خیلی ها هم یادشون نیاد یه زمانی بود ایران مثل الان بود ولی با یکسری تفاوت های فاحش یه زمانی بود وقتی دوتا جناح بودیم کل کل های خوبی داشتیم که باعث میشد جناحی که روی کار حداکثر توانش رو بذاره برای دیپلماسی و روابط بین الملل که حرف نشنوه از جناح مخالفش توی جنگ های مهم هم همه جمع میشدن توی ای ار سی و هرچی داشتن میذاشتن وسط و باهاش میجنگیدن و این وسط توی جنگ خارجی فقط اسم ایران مهم بود نه جناح و حزب و این حرفا که نمونش جنگ کرواسی بود که دیدن همه چیکار کردیم ولی این چند وقت اخیر بعضی ها شرایط رو جوری کردن که همه چی بر خلاف میل باطنی مردم جلو رفت مردم یا بهتره بگم بعضی ها به دلیل شرایط حزبی و بالا آوردن خودشون تو جنگ ها حتی یک فایت هم نزدن و یک سی سی هم خرج نکردن و دلیلش هم معلوم بود میخواستن حزب مقابل رو خراب کنند که من و امثال من به ایده و نظرشون احترام میذارم این وسط یه عده حقیر هم هستند که مقاله میزنند و کامنت میذارن که شاید و بازم میگم که شاید یه روزی بتونن مدال سی پی اینارو روشن کنند و براشون مهم نیست که این وسط به قیمت ویران شدن ایران تموم شه لازم نیست این افراد بیان اینجا ننه من غریبم بازی در بیارن چون من تو این 6 سالی و اندی که اینجا بودم دیگه به مرحله آدم شناسی رسیدم و میدونم وقتی طرف مقابل سلام میده سلامش معنی دار هست یا بی معنی حالا بگذریم از اینا



نکته مهمی که میخوام بگم اینه که چند وقتیه همه در مورد دیکتاتور شدن نادر و نحوه دیکتاتور شدنش سوال براشون ایجاد شده و لازم هست برای کسایی که سوال ایجاد شده جواب ارائه بدیم البته معذورم از دوستانی که همیشه میگن من میدونستم من میدونستم و بهشون توصیه میکنم مقاله رو ببندن چون جواب درست نمیگرن روزی که من سی پی شدم چند هدف داشتم که یکیش متحد کردن ایران بعد از دیکتاتوری امید بود که حالا کاری ندارم موفق بود یا نبود چون به این باور رسیدم که یه عده هستند همیشه کرم میریزند بحث دوم تشکیل دادن اتحاد اریون بود که خیلی عالی این کار رو انجام دادیم و اتحاد رو و اعضا رو ما جمع کردیم دور هم و اتحاد شکل گرفت پلن سوم حمله به بلغارستان بود که تو اون بازه زمانی به دلیل اینکه میخواستن تو ایران کودتا کنند من خواستم به عنوان سی پی دست پیش بگیرم و چون خودم علاقه ای به دیکتاتوری نداشتم به اجمد زنگ زدم و چون خارج شهر کار میکردن گویا گوشیش آنتن نداد و ناچار به نادر زنگ زدم و نادر این کار رو انجام داد و اون موقع تمامی این کارا طبق موافقت اکثریت مردم بود باشد که خیلی ها مدال میخواستن و حاضر بودن هزینه رو بدن ولی به دلیل اینکه خیلی پروفشنال نبودن توی سیاست نمیشد در این برهه زمانی حساس بیایم و از افراد تازه کار استفاده کنیم واسه همین منظور از نفرات پخته خواستیم استفاده کنیم بعد از دوره من ،من در جریان امور نبودم و کسایی که بودن باید نظر بدن به هر حال خواستم یکسری مطالب رو یادآوری کنم که دوستان داستان سرایی نکنن

با تشکر
امیر