داستان شیخ و انتخابات و شتر

Day 3,660, 04:54 Published in Iran Iran by reza punisher
حکايت است که روزي شيخي از بياباني مي گذشت که ناگهان در دوردست ده کوره اي را مشاهده نمود
لذا ابول خويش را کج کرده و به سمت ده يورتمه زنان روانه شد زماني که به ده رسيد تابلويي رو مشاهده نمود که بر روي آن نوشته شده بود ايران مجازي ( نمايندگي تعمير درهاي خراب و پرورش شتر )
زماني که به ده رسيد ديد که کل اهالي و جک و جانوران ده بر سر صورت يکديگر همي کفته و ابول خويش را به حزب هاي ديگري حواله مي دادندي
شيخ که بسيار شگفت زده گشتيده بود دستي بر زير بيضوان خويش برده و اندکي آن ها را خاراند و سپس پرسيد
اي اهالي از براي چه ماتحت خويش را پاره کرده و از مال يکديگر نردبان همي ساخته و بالا مي رويد؟
يکي از اهالي که ابول خويش را به دست گرفته بود و سعي در حواله دادن آن داشت به سوي شيخ دويد و با نعره اي که کون هر فيلي را به گشادي وا ميداشت گفت
يا شيخ مگر نميداني اينجا هر دوره انتخاباتي برپا مي گردد و اهالي منتخب را به محلي به نام مجلس که که زماني به آن طويله نيز ميگفتندي ميفرستيم
شيخ که داستان را شنيد فرمود : خب به تخم چپ اسب ريچارد شيردل مشکلش کجاست؟
فرد مذکور گفت : يا شيخ ما براي انتخاب اهالي تعداد همه موجودات (انسان و شتر و .....) را در هر حزب همي ميشماريم و سپس بر اساس آن به مجلس همي نماينده روانه ميکنيم

شيخ بگفتا خب باز هم به ابولم بعدش چه ميکنيد؟
شخص بگفتا ما نمايندگي انحصاري شتر ابول اتوماتيک را در اين ده دارا هستيم و شتران خويش را در تمامي تاريخ در انتخابات همي گنجانده و جمعيت خود را بيشتر همي کرده و با ادعاي پاک بودن همي ماتحت فيل را گشاد نموده و به ابول ديگران خنديده ايم
حال اما اين گوسفند و دوستانشان امده اند و توانسته اند بيشتر از ما و شتران ما راي همي آورده و از ان بالا با ابول هايشان برايمان هلي کوپتري بزنند و ما را همي پشم بنمايند در حالي که نمي دانندي که شتر براي ما خوب و براي بقيه عن مي باشد
حال تو ما را پندي ده تا اين دعوا ها را جمع و دوباره بتوانيم خود را شاخ پنداشته و کون فيلان دنيا را همي گشاد کنيم و حال گوسفند و دوستانشان را همي بگيريم .
شيخ که داستان شخماتيک دوستان را همي شنيده بود فرمود
از قديم گفته اند کساني که خود هنوز جاي بوس دارند حق ندارند از کردن سخن گويند
و شمايي که خود شتر همي زده و در تمام مواقع از ابول شترتان بالا رفته و آن را پلکان ترقي نموده ايد نمي توانيد ديگران را همي امر و نهي نموده و ماتحت خويش همي گشاد بنماييد
اهالي شترساز معترض که جملات شيخ را بشنيدند جامه ها دريدند و به سمت شتران خويش دويده و ابول آنان را از حالت اتوماتيک به دستي تغيير داده وشروع به تمرين شتر سواري از پايه نموده و براي تنگ نمودن ماتحت خويش که از عربده هاي بي حاصل گشاد بشده بود هريک ماتحت خويش را در تشت اب يخ فرو برده و فغان سر دادند 😃

مخاطب خاص هم کما في السابق ندارندي 😃