ای سنگریزه ی تف شده از لای نان و خون

Day 2,781, 17:23 Published in Iran Israel by Red SP Goat
سلام

شعر دو كاج رو يادتون هست نوستالژي زيباي دوران دبستان حالا پس از سالها "محمد جواد محبت" شاعر اين شعر خاطره انگيز شعر دو كاج خود را تغیير داده و پاياني متفاوت از آنچه كه ما به ياد داريم را بر شعر خود افزوده است و نام شعرش را كاجستان گذاشت گويا شاعر ما مي خواهد كه كودكان امروز ديگر دلتنگ نباشند و مزه و شادي با هم بودن را نيز بچشند و دور از كينه و نفرت و بيرحمي باشند، توصيه مي كنم بخوانيد

""اين شعر اصلي است كه ما به ياد داريم ""

در کنار خطوط سیم پیام خارج از ده دو کاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران آن دو را چون دو دوست میدیدند

یکی از روز های سرد پاییزی زیر رگبار و تازیانه باد
یکی از کاج ها به خود لرزید خم شد و روی دیگری افتاد

گفت ای آشنا ببخش مرا خوب در حال من تامل کن
ریشه هایم زخاک بیرون است چند روزی مرا تحمل کن

کاج همسایه گفت با تندی مردم آزار از تو بیزارم
دور شو دست از سرم بردار من کجا طاقت تو را دارم

بینوا را سپس تکانی داد یار بی رحم و بی مروت او
سیم ها پاره گشت و کاج افتاد بر زمین نقش بست قامت او

مرکز ارتباط دید آن روز انتقال پیام ممکن نیست
گشت عازم گروه پی جویی تا ببیند که عیب کار از چیست

سیمبانان پس از مرمت سیم راه تکرار بر خطر بستند
یعنی آن کاج سنگدل را نیز با تبر تکه تکه بشکستند



"" اين شعر باز نويسي شده توسط خود شاعراست""

در كنار خطوط سیم پیام خارج از ده دو كاج روئیدند
سالیان دراز رهگذران آن دو را چون دو دوست می‌دیدند

روزی از روزهای پائیزی زیر رگبار و تازیانه باد
یكی از كاج ها به خود لرزید خم شد و روی دیگری افتاد

گفت ای آشنا ببخش مرا خوب در حال من تأمل كن
ریشه‌هایم زخاك بیرون است چند روزی مرا تحمل كن

كاج همسایه گفت با نرمی دوستی را نمی برم از یاد
شاید این اتفاق هم روزی ناگهان از برای من افتاد

مهربانی بگوش باد رسید باد آرام شد، ملایم شد
کاج آسیب دیده ی ما هم کم کَمَک پا گرفت و سالم شد

میوه ی کاج ها فرو می ریخت دانه ها ریشه می زدند آسان
ابر باران رساند و چندی بعد دِه ما ، نام یافت کاجستان



گاهی سکوت شرافتی دارد که گفتن ندارد

همیشه در فشار زندگی اندوهگین میشی ولی نیمدونی که شاید خداست که تو آغوشش محکم می فشاردتت
برای تمام رنجهایی که میبری صبر کن ،صبر اوج احترام به حکمت خداست

از کسی که بهت دروغ گفته نپرس چرا....؟
چون با یه دروغ قشنگ تر دیگه قانعت میکنه

اگه یقین داری که تو روزی پروانه میشی
بذار روزگار هرچه میخواهد پیله کند




خیانت
ـــــــــــــــــــــــــــــ
آهای خیانت
با تو هستم
نامت
دیگر در دهانم نمی چرخد دیگر
ای سنگریزه ی تف شده از لای نان وخون
تو از تمامی سایه ها به حقیقت خود نزدیک تری
رویای جهان دیگراز تو نمی گذرد
وخستگی
تکرار خاطره ات
درنمک دستهای من است
گرفته از ماه بی آبرو
که عریان و هرزه با شب می گذرد
من طلوع را بی تو تماشا می کنم
وآنگاه
خورشید باز بر خواهد آمد
نامت
دیگردردهانم نمی چرخد
ای سنگریزه ی تف شده از لای نان و خون
من
آبستن روزهای بی تو بودنم
...
شاید


ایران جاوید
ایرانی سرافراز

احسان
روز2781
1394/4/11
05:38
بامداد