خانه من

Day 2,058, 02:58 Published in Iran Iran by reza punisher

سلام
ميدونم خيليا منو نميشناسن چون تقريبا بين رئيس حزبا من از همه کمتر شناخته شدم
من اسمم رضاست اين ماه افتخار داشتم رئيس حزب اعتدال باشم
خواستم اين مقاله رو چاپ کنم تا شايد خيليا که اول ورود به ايريپابليک مثل من بودن بخونن
وقتي وارد دنياي ايريپ شدم اولش به نظرم خيلي باحال ميومد خيلي با بقيه بازي هايي که تو اينترنت بازي ميکردم فرق ميکرد و واقعا يه دنياي ديگه بود
کم کم وقتي به جو عادت کردم از اون لذت اوليه بازي هر روز واسم کم ميشد چون چيزايي رو ميديدم که زياد تو دنياي واقعي هم ازشون ميديدم
بعد يه مدتي که از اومدنم به بازي گذشت کم کم علاقه مند شدم به اين که وارد يه حزب بشم و سعي کنم که اونجا پيشترفت کنم حزباي مختلفي رو رفتم ولي هيچکدوم منو راضي نميکردن
يه جورايي شرايطشون به من اجازه پيشترفت نميداد
بعد اون همه شورو شوق اوليه ديگه از بازي دلزده شده بودم
کم کم به فکر ول کردن بازي و رفتن از ايريپ افتادم
تا اينکه يه روز خيلي اتفاقي برام يه نامه اومد واسه من خيلي جالب بود
متن نامه خيلي ساده بود منو دعوت کرده بود به يه حزب نه گفته بودن که سانديس ميديم نه نوشته بود که عاشق چشم و ابروت شديم که دعوتت کرديم :دي
خيلي ساده نوشته بود که دوست دارم به حزب ما بياي و پيشترفت کني
خوب اگه به صورت عادي مي خواستم به قضيه فکر کنم اين يه نامه بود مثل بقيه نامه ها
مثل بقيه نامه هايي که منو به حزباي ديگه دعوت کرده بودن
اما با يه نگاه ساده به مديا فهميدم که اين حزب با بقيه حزبا فرق ميکنه
ديدم که کسي که به عنوان رئيس حزب انتخاب شده يه تازه وارد مثل خودمه يکي بود به نام حسين خيلي ازش تعريف ميکردن و ميگفت آينده خيلي خوبي تو ايريپ داره
و کسي هم که تو حزب ازش حمايت ميکنه کسيه که تو بازي تمام تلاششو گذاشته که به تازه واردا کمک کنه
اون موقع فقط از رو اسم اکانتش فهميدم اسمش پوياست.
و از اونجا بود که وارد حزب اعتدال شدم
اون موقع که من به حزب اعتدال اومدم جمعيت پاييني داشت ودر اتفاقات مهم کشور نقش انچناني نداشت
چند روز اولي که وارد حزب شدم خبري نبود
ولي يه چيزي بود که از همه حزبا اعتدالو واسم متمايز ميکرد اونم فضايي بود که حزب داشت فضايي که همه با هم دوست بودن و به هم کمک ميکردن بدون اينکه بعدش سر همديگه منت بذارن
تا اينکه دوباره يه نامه از طرف حسين اومد که ميگفت اگه ميتوني تو تيم تبليغات کمک کني اعلام امادگي کن
اين واسه من که در حزباي ديگه هيچ نقشي نداشتم يه جورايي حکم اينو دشت که بهم پيشنهاده رياست جمهوري کرده باشن :دي
منم با ديدن نامه سريع اعلام امادگي کردم و از اون روز شدم عضو تيم تبليغات
کاره خيلي سختي بود از يه طرف برنامه داشتيم به 5 حزب اول برسيم و تو انتخابات مجلس شرکت کنيم
از يه طرف فقط 7 روز وقت داشتيم
و اون موقع نزديک به 60 - 70 نفر کم داشتيم
ولي حسين و پويا کسايي نبون که به خاطر همچين مشکلي بخوان نااميد بشن
به خاطر همين بهمون گفتن که اگه بخوايم پيترفت کنيم بايد تلاشمونو چند برابر کنيد که نتيجش اين بود که تا 6صبح بيدار ميمونديم و تبليغات ميکرديم
بلاخره موفق شديم
تونستيم تا قبل انتخابات بريم بين 5 حزب اول
انتخابت برگزار شد و ما اولين گام براي موفقيت حزب رو برداشتيم
اما هنوز نتونسته بوديم حزبو به عنوان حزبي قدرتمند جا بندازيم
خيلي از دوستان بود که هميشه دوست خوبي براي حزب ما بودن
ولي يه عده هم بودن که فقط موقع انتخابات رفيق ما بودن و بهمون سر ميزدند
همه اين اتفاقات گذشت
بعد از حسين پويا و بعد از پويا امير رئيس حزب شد
هرکدومشون زحمت زيادي واسه حزب کشيدن و توي پيشترفت نقش مهمي داشتن
تا اينکه رسيد به اين دوره
دوره اي که حزب به چيزي که لياقتش بود رسيد
و تونستيم تو مجلس جايگاه خوبي داشته باشيم و به جز اينا
دوره اي که من براي اولين بار اعلام امادگي کردم واسه رياست حزب
تصميمو با بقيه بچه ها در ميون گذاشتم و همه بهم گفتن که هرکي تو حزب رئيس بشه ما ازش حمايت ميکنيم
و انتخابات برگزار شده و نهايتا من رئيس حزب شدم
يه تشکر هم از حميدرضا بکنم که به نفع من کنار کشيد
تو اين مدتي هم که از رياستم تو حزب گذشت سعي کردم تمام تلاشمو بکنم که حزب پيشترفتشو ادامه بده و با بقيه حزبا رابطه خوبي داشته باشه
و برگرده به جايگاه واقعيش که البته نميدونم چقدر موفق بودم اينو ديگه باشد دوستان بگن
اما غرض از گفتن داستان خودم اين بود که بگم بعد از اون همه در به دري که کشيديم بين حزبا بلاخره حزبي رو پيدا کردم که تونستم توش پيشترفت کنم و حزبي که
از الان تا ابد به عنوان خونم ميشناسم حتي اگه يه روزي برسه که ديگه من تو حزب اعتدال نباشم هميشه قلبم حزب اعتدالو به عنوان خونش ميشناسه
حزبي که از من که به عنوان يه تازه وارد بودم حمايت کرد تا به اينجا برسم
حزبي که از همه تازه واردا تا اخر توانش حمايت ميکنه
و هيچوقت دوستاي خوبي که توي اين حزب پيدا کردم از يادم نميرن و تا اخرين روز عمرم مثل برادر و خواهر خودم دوستشون دارم
و در اخر تشکر از همه دوستاني که تو اين مدت به من لطف داشتن و بهم کمک کردن

پايان

نظر هم آزاده هرچي دوست داريد بگيد



اعتدال حزبی برای همه