آب را گل نکنیم
MahdiY
در فرودست انگار، کفتری میخورد آب.
یا که در بیشه دور، سیرهیی پر میشوید.
یا در آبادی، کوزهیی پر میگردد.
آب را گل نکنیم:
شاید این آب روان، میرود پای سپیداری، تا فرو شوید اندوه دلی.
دست درویشی شاید، نان خشکیده فرو برده در آب.
زن زیبایی آمد لب رود،
آب را گل نکنیم:
روی زیبا دو برابر شده است.
چه گوارا این آب!
چه زلال این رود!
مردم بالادست، چه صفایی دارند!
چشمههاشان جوشان، گاوهاشان شیرافشان باد!
من ندیدم دهشان،
بیگمان پای چپرهاشان جا پای خداست.
ماهتاب آنجا، میکند روشن پهنای کلام.
بیگمان در ده بالادست، چینهها کوتاه است.
مردمش میدانند، که شقایق چه گلی است.
بیگمان آنجا آبی، آبی است.
غنچهیی میشکفد، اهل ده باخبرند.
چه دهی باید باشد!
کوچه باغش پر موسیقی باد!
مردمان سر رود، آب را میفهمند.
گل نکردندش، ما نیز
آب را گل نکنیم.
Comments
چقدر این شعر زیباست هروقت میخونمش احساس آرامش بهم دست میده
ممنون از نگارش این مقاله
واقعا یه حس خاصی در اشعارش جاری هست
حیف و صد حیف نیست و شبیهش هم نیست
اگر واسه دل خودت زدی که هیچی ولی اگر واسه ماموریت ادمین زدی
سوت بزنم بچه ها بریزند کامنت دونی کنند اینجا رو
واسه هر دو
بسیار بسیار زیبا
kiydcflkgvgdxdlkihghmxckj
Cm
موفق باشی
cm
موفق باشی
o7
cm
V
cm
مرسی که شعر انتخاب کردی
خیلی ها مقاله خالی میدن کامنت میخوان
o/
خواهش میکنم
Meow ~_~
پیشته
:دی
comment
خیلی هم خوب
مثله آهنگایی که واسه همیشه قشنگه این شعر هم از اوناست
مرسییییی
v
CM
cm
o