قایق های شکسته

Day 1,747, 18:23 Published in Iran Iran by Albus




تو لیاقت درخت را نداری
افسانه ای از درخت که بر من بافتی
و لیاقت خودت را نشانم دادی

وای بحال ما اگر مدیر شوی
زمین و زمان را قبول نخواهی داشت
پرواز پرنده را ممنوع خواهی کرد
خورشید را ممنوع خواهی کرد
زمانی که هم آوا خواهیم گفت
صد رحمت به آنکه رفت

وای بحال ما اگر پستی بگیری
آنزمان ستاره تار و شب قرق خواهد شد
آشیانه ی کلاغ ویران
وصدای بلبل افسرده و حیران

شکر خدا که لیاقت ترا شناختیم
و صدشکرش که لیاقت تو را نداشتیم
چنان که میگویی و میپنداری










واقعا هیچوقت نمی بخشمتون که همیشه باعث میشین خودکارم جز آه و درد و اندوه کلمه ی دیگه ای رو حک نکنه ، خودکاری که شریان وار سیل دلگیری های من و مردمم رو تعدیل میکنه و پس میندازه


*********

از جان من چه می خواهی برادر؟ از جان این ملت چه می خواهی؟ از کشورم چه می خواهی؟

پول؟ پول مجازی؟

سیرت می کند؟ سقف خانه ات را آذین می کند؟ یا شورت های مارک دارتری برایت جور می کند؟

واقعا همه ی این جنجال ها بر سر همینه؟ تورو به جان عزیزت بردار این خزانه ی لعنتی رو و ببر که من نمیخوامش

بردار و ببر که شر تو برای من و امثال من بیشتر از خیر این پول نکبت هست

بذار کشور فقیری باشم ولی کشور باشم


گناه این مردم چی هست؟ تقصیر و اشتباه این ملت چی بوده؟ چه اشتباهی کردند که سالهاست تاوانش رو با مدیریت بی کفایت شما و امثال شما پس میدن؟

چقدر عشق قدرت؟ چقدر هوس ریاست؟ کدوم جیبی رو پر میکنید که تا حالا تکمیل نشده و پولهاش رو با خون ما خیس میکنید تا مبادا سفتی چیزی که وجود نداره باعث آزار و برهم خوردن طبع لطیفتون باشه؟


چنگال قدرت و سلطه ی بی رحمانتون رو چنان بر سر این کشور افکندید که جوانی که زیر باتوم های اوباش سینه سپر کرده بود از حرف زدن میترسه

به این افتخار میکنی؟ اسمش رو قدرت میذاری؟ وقتی ذکر می کنم لذت می بری؟


نه عزیز من

تو یک موجود ضعیف النفس هستی که برای قدرتی که وجود نداره ناموس و حرمت هموطنت رو زیر پا میذاری

من نه برای تو احساس احترام دارم و نه حس ترس

نهایت زورم رو که بزنم چیزی به اسم ترحم و دلسوزی احساس خواهم کرد


به هیچ وجه قصد یک کلمه سخن گفتن در مورد جنجال فاسدتون رو نداشتم
خودم رو خیلی بزرگتر از افرادی با سن و سال شما میدیدم و میبینم


یک "بازی" و هر بازی برای یک "بچه" و هرکس که جدی تر بگیرد ، بچه تر








قصد حرف زدن نداشتم ولی امشب وقاحت و قباحت رو به اوج رسوندید

امشب همه ی حرمت های باقی مونده و ناشکسته رو زیرپا خرد و خاکشیر کردید

امشب در برابر دیدگان ده ها انسان من جمله دخترها و بچه ها خودتون رو نشون دادید





اگر عقده های پورنو وارتون جلوی تنفستون رو گرفته به من مربوط نیست

اگر سالها پیش از خزانه دزدی کردین خیلی هم بیجا کردین ولی به من مربوط نیست

اگر برای کشورتون منفعتی رسوندید منتی بر سرم نیست. وظیفه ی اول و آخرتون رو انجام دادید



نه!! اینها برای من مهم نیست

من تازه وارد ، برای ساختن آینده ام اومدم نه قضاوت در باب اشتباهات گذشته ی شما




کدوم جناح؟ کدوم یکیتون؟ به من بگید کدوم یکیتون واقعا به فکر این مملکت هستین؟

کدوم یکیتون شب تا صبح و صبح تا شب فقط به فکر زجر دادن طرف مقابل نیستید؟

تقصیر کشورم و مردمم چیه که بین فتنه ی شما مفسدان هر روز فقیرتر و ضعیفتر میشه؟




شما نه ایرانی میشناسید و نه قانونی

نه ملتی و نه وجدانی


چه دمیج هایی که در برابر ایران به بهانه ی دوستی با اجنبی نزدید

چه قانون هایی که برای دزدی بیشتر فسخ و اختراع نکردید

چه ستم هایی که بر این ملت برای نفوذ بیشتر نکردید

و کدام وجدان؟ طعم این خنده ی روی لبم تلخ تر از زهر هست




ملت من عوام هست ، آری درست

ملت من ستم پذیر هست ، آری درست

ملت من مظلوم هست ، آری درست

ولی ملت من درازگوش نیست

احمق نیست ، نا آگاه نیست

شما احمقید اگر مردمی را که اسم کشورشان ایران هست احمق بپندارید


و با این اوصاف از ما انتظار دارید تا احساساتی شویم وقتی هرکدامتان در هر دو جناح اسم این جنجال و بی ادبی ها را حفظ و صیانت از قانون و حقوق مردم می خوانید؟


اگر داد نمیزنیم از بی خبریمان نیست

خوب میدانیم که همه ی جنجال ها سر دو چیز است ، سر دو چیزی که حتی وجود خارجی ندارند

خزانه و قدرت


اگر داد نمیزنیم از ترسمان نیست

از آن است که دیگر هیچید و برای ما هیچ باقی خواهید ماند

بگذار سه صباحی بیشتر با مولتی هایتان بر سر قدرت بمانید

بگذار چند ریالی بیشتر از بیت المال مجازی را به نوبت چپاول کنید

یکبار این طرف و یکبار آن طرف

آخر که چه می شود؟


فکر میکنید سکوت مردم ادامه پیدا خواهد کرد؟ فکر میکنید مظلومیت یعنی خفه خون گرفتن؟

هه! هنوز صدای کر کننده ی آه مظلوم را نشنیده اید





تازه واردی عضو میشود

چندرغازی پول از کار می گیرد ، هر از گاهی و ماهی برای مدال می زند و دزدیده می شود ، بدون آموزش دار و ندارش را هدر می دهد و هر کمکتان مثل پرتاب سکه بر روی گداست


هر از گاهی از بی تجربگی سعی میکند اظهار نظر کند و هزاران بار متهم به مولتی بودن می شود

اگر کمی پیشرفت کند ، از مولتی بودن به مولتی باز بودن ارتقا می یابد



و مجلس کجاست؟

آه بله درست است ! بعد از سپری شدن نصف زمانش هنوز در حال تعیین رییس هست

یا بهتر بگویم

در حال تعیین میلیاردر بعدی




اصولا کشوری رو که در اون آرین ها و المیرا ها و هزاردستان ها مجبور به سکوت و دو کلیکه شدن می شوند رو باید تخته گرفت

ولی این بار استثنا" ترجیح می دم تا دهن شما عزیزان رو تخته بگیرم

تا بلکه کلمات زیبای ناموسی و دروغ ها و تهمت های سیل آسای شگفت انگیزتون بیشتر از این به دخترخانم های محترم و کم سن و سالهای عزیزتر از تخم چشم کشور ، فیض اجمل و اکمل نرساند


اگر وجود دارید برای کشور کار کنید و اگر وجود و وجدانش را ندارید ، مجلس حرام و زهر وجودتان


کلمه ، سلاح من و اراده ، سپر ملت هست

نه این سپر خواهد شکست و نه این سلاح ساکت خواهد شد

مادامی که شما آنچه باشید که هستید نه آنچه که باید باشید

و رفتنی هستید اگر نباشید





از هر دو جناح دوستان عزیزتر از جانی دارم

دوستانی که برام با ارزش تر از هر خزانه ای هستند

این حرفم با شماست که هنوز دلتان برای ما تازه واردین با محبت و شفقت می تپه

دوست بودن با یکی به معنای تایید اشتباهش و تکذیب کار درست مخالفش نیست

دوست بودن به معنی تاکید اشتباهش و ترسیم کار درست مخالف برای دوست هست

اگر که میخواهی دوست بهتری برای تو و فرد بهتری برای کشور باشه



دست این ملت رو بگیرید دوستان من

سلطه ی ظلم و حیله و فحش و اجنبی پرستی رو از سر ما قطع کنید

که امید اول ما شما و امید آخر و غیر قابل اجتنابمان خروش وحشتناک اراده ی ملت هست



کار به اونجاها نکشه







قایقی ساختم از کاغذ

چه زیبا خرامید بر جوی

آن طرف ها مردی

چاه فاضلابش را بست

و من نه در تمنای مفضولاتش

همچو مردی برخواستم

که گاهی برای مردی

قایق ها را باید بشکست








با آرزوی باز شدن چشم وجدان جناحین
روزنامه ی عوام نیوز
پیمان
روز 1747
1391/06/12
****************************************************************************************************************