داستان عقاب ها [Amirgh]

Day 2,565, 02:22 Published in Iran Iran by Amir GH

در زمانهای قدیم در یک شهر بسیار دور چندتا عقاب با هم زندگی می کردند که هم شهرشون رو دوست داشتند و هم آدمایی که توی شهر زندگی میکردند و همیشه سعی می کردند از مردم شهر در برابر حیوانات دیگه دفاع کنند اما مردم شهر حس خوبی نسبت به اونا نداشتند و دوست داشتند این عقاب هارو از شهر خودشون دور کنند واسه همین با هم فکر کردن و غافل از سرانجام کار قرار گذاشتن لونه عقاب هارو آتش بزنند و این کارو انجام دادند و عقاب های بیچاره دلشون از مردم شهر شکست ، بدون اینکه کاری با مردم و شهری که زادگاهشون بود بکنند اونجا رو ترک کردند روزها گذشت و دوباره دشمنان به شهر حمله کردند ولی اینبار دیگه عقابی نبود که از اونا دفاع کنه و همه محصولات و دارایی مردم و بردن و خوردن اینجا بود که مردم یاد اشتباه خودشون افتادند و پشیمون شدند ولی زمانی پشیمون شده بودند که دیگه عقاب ها رفته بودند و پشیمونی سودی نداشت