کاندیدای ریاست جمهوری - Pejmaaan

Day 2,082, 15:05 Published in Iran Iran by MR.MAHV

سلام آقا پژمان با ارادت و عرض احترام از روی عادت

به رسم خوب ایام شقاوت نوشتم نامه تا گیرم سراغت

نوشتم نامه ای با سنگ و امید اگر خطم بده لطفاً ببخشید

گمانم برده ای مارا ز یادت؟ منم ... «ممد********» از ولایت

چه ایام خوشی با هم سپردیم چه بحث و گفتمان‌هایی که کردیم ...

حدوداً پانزده سپتامبر بودا ... دل مردم ز غم آزاد بودا ...

مث برق و مث توفان گذشت‌ها ... به یادت هست که؟ هشتاد و هشت‌ها ...

کجایی مشتی؟ اینجا جات خالی‌ست بدون تو تو ده صلح و صفا نیست

به این شدت که نه ... اما خدایی پژمان کریمی ! ... جداً کجایی؟

دل مردم براتان تنگه تنگه ... «حتی خاطرات تلختم واسه ما ... خیلی قشنگه!»

(زیادی شد اگر این مصرع فوق ولیکن شد پر از احساس و از ذوق! (با تشکر از گروه سون)

همه اینجا سلامی می‌رسانند اگرچه اکثراً چندی‌ست خمارند

ولی شکر خدا این کدخدائه می‌گن قلبش طلاس ... دستش شفائه ...

اصن دست روی هر چی که می‌ذاره طلا می‌شه ... سه سوت! ردخور نداره

خدا مرگم بده ...كافر شدم باز چرا این‌گونه شد این نامه آغاز؟

به قول شاعر رند نظرباز(؟!) بدون نام او کی نامه شد باز؟

«به نام حضرت باری تعالی»

( بدین صورت شروع شد نامه ... حالا!)

پژمان کریمی ... حالت چطوره؟ بگو دانم که احوالت چطوره؟

هنوز کیفیت به کوکه ... شاده جونت؟ هنوز دلپی سرت؟ سرخه زبونت؟

هنوز هم بی‌جهت می‌خندی یا نه؟ به نافت کانادا می‌بندی یا نه؟

هنوز دل به همه می‌بندی یا نه؟ به ریش جامعه می‌خندی یا نه؟

هنوزم طالب الماس هستی؟ به قول کدخدا ... علاف هستی؟

اگر از حال ماها هم بخواهی سلامت ... شادمانی ... روبه راهی

خدا قوت بگو به این رئیسا ... چه حالی داد به این ترک(ترکیه) و آتلانتیس ها ...

همه چی اینورا آزاد و مفته اینو شایان تو ی مجلس شنفته

می‌گن ارزونی بی‌سابقه است این انیشتینه؟ خدایا! نابغه است این؟

اصن دنیا به یک هو زیر و رو شد شنیدی پویا چطور بی‌آبرو شد؟

شنیدی چیزی از طرحای تازه؟ (قلندر خوابه و شب هم درازه؟)

جلو قاچاق راکت پکو گرفتن شنیدی کل اوباشو گرفتن؟

خدا خیرش بده ما که رضاییم نباشه، دسته جمعی کله پاییم

ز وضع قوت گر خواهی بدانی پریم تا خرخره از شادمانی

اگر یک دو نفر هم شکوه دارند از آن مزدورهای جیره خوارند

ملالی نیست اینجا طبق آمار به جز دوری تو آن هم نه بسیار ...

برنج و نان و گندم هست کافی می‌گم راستی توهم با اعتدالی؟!

ببینم توی دوری از ریاست ... خبرهایی شنیدی از سیاست؟ (مصداق زرشکه این جمله ولی بزار باشه ) :دی

شنیدی ماسکیتر و آزاد کردن؟(تو قروم بن بود ) به شدت مردم و ارشاد کردن؟

شنیدی نصف ایران و فروختن؟ شنیدی می‌شه چند تایی مولتی درست کرد ؟

خلاصه وضع ما که بی‌مثال است گرانی؟ چی؟ تورم؟ نه ... محال است

«کیو 7 آنجا کیلویی خون باباست؟» برو سید، اینم از اون جواباست

کیو7 اینجا نهایت 2 ریال است مرامی، بهترین جای جهان است

تورم یک دو در صد «رشد» کرده ... گرانی سوی مردم «پشت» کرده ...

تساهل معنی تازه گرفته ... نمونه‌اش قافیه در مصرع فوق!!

تمام شد جیره کاغذ ولیکن حکایت همچنان باقی‌ست عمراً

خلاصه می‌کنم ای پژمان جان ببین من چه خوشم: «آخ جانمی جان!!»

همه خوشحال و شادیم و غمی نیست نیازی به حضور الیاس ها نیست

به جان تو خوشیم بسیارپژمان! حالا می‌خوای بیای چی کار پژمان؟

برو هر جا که حال کردی سفر کن اصولاً فکر ده از سر به در کن ...

برو ایتالیا ... قسطنطنیه ولایت را دودر کن کی به کیه؟

فقط رفتی اگر از این بیابان سلامم را رسان لطفاً به باران ...

در آخر این تو و این وضع ایران ...

حالا می‌خوای بیا ... می‌خوای بپیچان!

مسخره هم خودتی

▬▬▬▬▬ஜ۩۞IRAN۩۞ஜ▬▬▬▬▬

کاندیدای ریاست جمهوری - Pejmaaan

ستاد مردمی دعوت از پژمان برای ریاست جمهوری

▬▬▬▬▬ஜ۩۞IRAN۩۞ஜ▬▬▬▬▬

اینم قیافه ی حسودان به کاندیده محبوبمونه :دی