زندگی نامه 2 سال در ارپابلیک

Day 2,467, 02:11 Published in Serbia Iran by Kia 70

با درود فراوان خدمت شهروندان ایران مجازی

اول از همه وت و ساب و کامنت بزارید برای این ماموریت مزخرف :دی




در این مقاله همون جور که از عنوان مقاله پیداست قصد دارم که زندگی نامه حضور بیش از 2سال خودم در ارپابلیک رو شرح بدم.

کسی که منو با این بازی آشنا کرد صمیمی ترین دوستم بود که میگفت بازیش اینطوریه و اونطوریه خیلی حال میده و برای این که بازیش از فیلتر در بیاد به اسرایل حمله کردیم و تصرفش کردیم و عکساشو فرستادیم برای وزارت ارشاد و اتفاقات دیگه ای مثل حمله به چین و بقیه چیزای دیگه منم گفتم یا امام زاده بیژن الانه کم کمش بازیش در حده توتال واره و ایران ابرقدرتیه و باید نیرو بسازی و حمله کنی به بقیه کشورا و پرچم اسلامو در بلاد کفر بکوبی و گفتم اگر کامپیوتر بگیرم اولین کاری که میکنم اونجا میام و بازی میکنم.

من بچه پایین شهر بودم و اونجا هم کامپیوتر زیاد رو فرم نبود به طوری که مثل الان هر کسی یک کامپیوتر توی خونش باشه اینترنت که اصلا نمیدونستیم چی هست.



بعدا به دلیل بروز یک سری مشکلات مجبور شدیم که بریم بالاشهر زندگی کنیم بالاشهر برای منی که از پایین شهر اومده بودم انگار به یک کشور دیگه رفته بودم نه یک محله دیگه.
بعدا توی دبیرستان با اون دوستم آشنا شدم و خونه هامونم 1 کوچه با هم فاصله داشت که این باعث میشد بعد از دبیرستان با هم بیایم خونه و توی راه خونه راجب ارپابلیک بام صحبت میکرد خلاصه همون طور که گفتم من فکر میکردم ارپابلیک بازیش حداقل در حد توتال وار هست و بعد از تقریبا 2 سال که کامپیوتر گرفتم و بعدش مودم اولین کاری که کردم توی ارپابلیک ثبت نام کردم صفحه اولیه بازی هم که واقعا گول زننده بود و گفتم پس از اون بازی هاست که میشه پرچم اسلامو توی بلاد کفر کوبید و مرزهای کشورتو گسترش داد خلاصه منم رفتم ثبت نام کاردم و اون زمانم بازیش فارسی نبود و خودتونم میدونید برای تازه واردی که تازه اومده توی بازی بازی به شدت پیچیده و گیج کننده میباشه اما من به پیچیدگیش دقت نکردم و با اون تفکراتی که راجب بازیش توی ذهنم بود سریع رفتم سراغ جنگاش که ببینم بازیش چه طوریه وقتی قسمت جنگاشو دیدم به شدت حالم از بازیش به هم خورد چون واقعا هیچ چیز جالبی وجود نداشت که بخواد توجه منو جلب کنه تا توی بازی موندگار بشم فقط 2تا اسلحه مثل مترسگ بودن و فایت میزدی و اسلحش عوض میشد و دیگه بیخیال بازیش شدم و منم گفتم تازه کامپیوتر دار شدم و باید کلی بازی جذاب دیگه باشه و بیخیال این بازی مسخره شدم و به دوستم گفتم دهنت سرویس این چه بازی مسخره ای بود معرفی کردی بم اون گفت بازیش حوصله میخوادو فکر میکنی بازیش جالب نیستو از این چیزا و منم از بازیش زده شده بودم و تا چند ماه داشتم بازی های تحت وب دیگه رو چک میکردم و بازی میکردم و بعد از بازی کردن تعداد زیادی بازی تحت وب به این نتیجه رسیدم که هیچ کدوم از این بازی ها بدرد نمیخورند چون بازی انفرادی هستند و تا روتو میکنی اون ور میزنند لحت میکنند و غارتت میکنند.





منم تصمیم گرفتم که برم ارپابلیک رو یک بار دیگه چک کنم و ببینم بازیش چه طوریه و با چک کردن بازیش و چندتا سوال از این و اون به این نتیجه رسیدم که این بازیش برای من ساخته شده چرا که هر کسی که کمترین وقتی هم داشته باشه میتونه به بازی کردن ادامه بده و هی زرت زرت غارتت نمیکنند و منم دنبال یک همچین بازی بودم.

من توی اولین ارتشی که رفتم یکی از بهترین ارتشای ایران بود که متاسفانه الانه نابود شده که اگر اشتباه نکنم اسمش iranian freedom force
بود.

وقتی که رفتم توی ارتش فهمیدم که توی بازی چیزی به نام درجه نظامی هست و من از خدا بی خبر هم همینطوری هرتکی فایت میزدم تا درجم بره بالا و توی ارتش در رتبه بالاتری قرار بگیریم و تمام درآمدم رو خرج فود و اسلحه کیو5 یا کیو6 میکردم خلاصه ما هم همینطوری هرتکی رفتیم جلو و لول شدیم تا این که بعدا فهمیدم توی این بازی میشه مدال بی اچ با اون روشی که خودتون میدونید میتونید به دست بیارید و با کلی سوال از این و اون به سختی تونستم مفهوم دیوژن بندی رو درک کنم و دیدم که با این وضعیت اکانتم نابود شده 😐

منم تصمیم گرفتم که یک اکانت جدید بسازم و با برنامه ریزی بازی کنم و همین کارم کردم اون موقعه آموزش به شدت ضعیف بود چون جمعیت ایران خوب بود و برای بقیه فرقی نداشت که تو اکانتتو بد بیاری بالا یا خوب بیاری بالا توی بازی بمونی یا نمونی نه مثل الان که برای نگه داشتن یک تازه وارد به 1000تا راه میزنند و منم تصمیم گرفتم که خودم برای خودم بازی کنم و اصلا به این که این بازیش گروهیه اهمیتی ندادم چون کسی هم به من تازه وارد اهمیتی نمیداد و توی برنامم اولین چیزی که مد نظرم این بود که گلدامو جمع کنم و سعی کنم زمین تمرین رایگانمو سطح آخر کنم و اون زمانم اصلا از این رسما وجود نداشت که فایت نزنی تا با استرنج کم دیو بالاتر نری اون زمان که من توی بازی اومده بودم چند روز بعدش اون زمانی بود که حقوقا از 250 و 300 سی سی و بیشتر به مقدار های خیلی پایین تر رسیده بود و منم که دیدم اوضاع برای من تازه وارد با این وضعیت به شدت سخت میباشد و مجبور شدم به فکر چاره ای باشم و رفتم تو کار مولتی بازی و جالبم اینجا بود که به ضایع ترین شکل ممکن مولتی بازی میکردم اما چون صداشو در نمیاوردم مشکلی به وجود نمیومد من همون طور که گفتم به این یک بازی گروهیه اهمیت نمیدادم حتی نمیدونستم سی پی اون زمان کی هست فقط بعضی وقتا مقالات تاپ 5 رو میخوندم که یک بار داشتم میخوندم دیدم حزب مافیا به اعضاش ساندیس میده که منم تا دیدم اینطوریه سریع رفتم توی حزب که ساندیس گیرم بیاد و اگر چه این ساندیس برای موندگاری توی حزب بود اما برای پیشرفت تازه واردا خیلی خوب بود همین روند تا مدتی ادامه داشت که فهمیدم میشه بی اچ به اون روشی که خودتون میدونید گرفت و اینطوری بازی برام خیلی جذاب تر شد ولی فرق بی اچ گرفتن من این بود که ارزش راکت رو برای بی اچ گرفتن نمیدونستم و با فایت سنگین بی اچ میگرفتم و استرنجمم 1 کی بود و اون زمان این استرنج در دیو یک خیلی خوب بود و خوشبختانه از این قانونا که روی دست هم وطنت نزن نبود و خیلی بی اچ گرفتن حال میداد 😃

اون موقعه عربستان و امارات حیاط خلوت ما بود و اکثر بی اچ هامو توی جنگای تمرینی امارات و عربستان کسب کردم اما این مسئله تحمل زیادی نیاورد چرا که اولین دشمنی ایران و ترکیه شروع شد و ترکیه زد ایرانو صاف کرد و مناطقمونو گرفت اما اون زمان جمعیت فعال ایران زیاد بود و ترکیه از طرف ایران به شدت زیاد تحت فشار بود به طوری که در نبود ضریب و سی او در اون زمان میتونستی در مدت زمان کمی مناطقمونو آزاد کنیم وقتی هم که بلغارستان دید ترکیه چه قلمرو وسیعی داره و فقط با 1 نچرال میتونه همشونو بگیره آب دستش بود گذاشت زمین و به ترکیه نچرال داد و تمام مناطق ترکیه و مناطق ایرانو گرفت اما دید که نگه داشتن مناطق کشور قدرتمندی مثل ترکیه و ایران که اون زمان قدرتش خیلی بیشتر الان بود کار سختیه پس تصمیم گرفت که بخشی از مناطقشو به متحدش مقدونیه بده و پای مقدونیه هم به مناطق ترکیه و ایران باز کرد و این باعث شد که دشمنانی مثل ترکیه و ایران که سایه همو با تیر میزدند با هم برای بیرون انداختن بلغارستان و مقدونیه از منطقه به هم کمک کنند و همین اتفاقم افتاد و باعث شد که بلغارستان بخشی از مناطقشو از دست بده اما از منطقه بیرون نرفت و توی امارات و عربستان منطقه داشت ولی ترکیه و ایران با کمک هم تونسته بودند بخشی از مناطقشونو آزاد کنند وقتی که اوضاع اینطوری بود مقدونیه و بلغارستان برای کم شدن فشار روشون کاری کردن که روسیه هم به ما حمله کنه و مناطقمونو بگیره و روسیه و مقدونیه به طور مساوی مناطق ما رو بین خودشون تقسیم کردند اما این کار زیاد دووم نیاورد و تقریبا بعد از یک هفته ایران تونست مناطقشو آزاد کنه (یک زمانی 3تا کشور نمیتونستند مناطق ایرانو برای مدت زیادی نگه دارند الانه 1 کشور راحت حذفمون میکنه 😃)

بعد از این که ایران به کمک ترکیه توانست کل مناطقشو آزاد کنه و مقدونیه و روسیه رفته بودند بیرون و تقریبا منطقه آروم شده بود ترکیه زیر تمام توافقات زد و به ایران حمله کرد و ایرانو حذف کرد اما این حذف نسبت به حذف قبلی برای مدت بیشتری ادامه داشت.

در آخر هم با 2 کی استرنج وارد دیو 2 شدم و 2 کی استرنجم توی دیو 2 استرنج بدی نبود. اون موقعه 1 سالی میشد که توی بازی بودم و 7 8 ماهی توی حزب مافیا و تازه داشت بازی برام جا میوفتاد مدتی هم برای کسب درآمد بیشتر برای حزب مافیا تبلیغ میکردم.

سرانجام خدا اون بلای آسمانی رو نازل کرد و ناره ریس جمهور شد و دیگه نیازی به گفتن نیست خودتون جریانشو میدونید 😃


توی اون میان درگیری ما با ترکیه فایروال به بازی اومده بود و چندتا مدال جامعه ساز هم داشت و سی پی اون زمان وزیر تبلیغات و بی بی بوم کرده بودش یک گروه تشکیل داد که من هم توی اون گروه بودم و طبق وظایفی که تایین کرده بودیم هر کسی باید یک جوری تبلیغ میکرد که من رفتم توی سایت آپارات و یوتوب و چندتا سایت دیگه فیلم تبلیغاتی بازی رو گذاشتم و در آخر با همه اعضای گروه جمعیت ایران به 7 کی رسید و توی این وضعیت تونستیم برای بار دیگر مناطقمونو آزاد کنیم اما بعد از مدتی ترکا باز مناطقمونو گرفتند و این بار به یک سری دلیل که آخر نفهمیدیم جریانش چی بود و خیلیا بش میگفتند پیمان چای با مذاکرات albus(پیمان)
تونستیم برای مدتی از حذف مداوم توسط ترکیه در بیایم و طبق قراردادی نصف مناطقمونو ترکیه بمون پس داد و میگفتند بابت اون مناطقمون هم که از ما تصرف کردند بمون باج میدن که معلوم نبود میدن یا نمیدن.





بعد از تقریبا 1 سال که توی حزب مافیا بودم تصمیم گرفتم که فعالیت سیاسی کنم و برم مجلس اما چندین دوره که کاندید برای مجلس شدم توی هیچ کدوم منو مجلس نفرستادند و فهمیدم که برای مجلس رفتن باید لابی داشته باشی و اونجا جایی برای تازه واردا نیست همون موقعه ها بود که امیرکبیر که همشهریمم بود بم پیام داد و گفت حزب سبز به افراد فعالی مثل تو نیاز داره و منم رفتم حزب سبز از همون اول سعی کردم فعال باشم و توی تیم تبلیغات حزب کار میکردم تا این که جز افراد مورد اعتماد حزب قرار گرفتم و درون شورای حزب جایی برای خودم پیدا کردم و سپس بعد از تقریبا 2 ماه که توی حزب بودم تونستم 2 دوره پشت سر هم به مجلس راه پیدا کنم و این چیزی بود که توی 1 سال حضورم توی مافیا نتونسته بودم بش دست پیدا کنم اون موقعه هم که من رفته بودم مجلس اوج درگیری های حزبی و فحش کشی ها بود وقتی که جو اونطوری بازی رو دیدم دیگه از بازی زده شدم و بیخیال مجلس رفتن شدم وگرنه بازم میتونستم مجلس برم اما دوره بعد به جای مجلس سخنگوی حزب شدم تا مدتی اوضاع حزب خوب بود و هر دوره 5 6تا نماینده میفرستاد مجلس و همیشه جا برای منم بود اما من دیگه حوصله مجلس رو نداشتم تا این که حس کردم داره حزب به یک سمت دیگه ای میره بعضیا دارند یک کارایی میکنند که قدرت رو سمت خودشون بکشند و منم به امیرکبیر که دوستای صمیمی بودیم میگفتم که به هر کسی اعتماد نکن اوضاع داره مشکوک میزنه اما اون گوش نمیکرد چون اون کسانی که بیشترین اعتمادو بشون داشت از قبل کلی کار داشتند میکردند که اگر فرصتی گیر بیارند قدرتو به دست بگیریند و راه حزبو عوض کنند اون موقعه ها خیلی از افراد مهم حزب به دلیل مشکلات شخصی و دیگر مشکلات توی بازی بیخیال بازی شده بودند ادمینم یک آفر خیلی وصوصه انگیز تخفیف برای کارخونه مواد اولیه گذاشته بود که باعث شد من برم توی کار کارخونه داری و برای درآمد بیشتر مجبور شدم سی اس عوض کنم و به اسپانیا رفتم که شانس ما یکی 2 ماه بعد نابود شد و بنوسش رو از دست داد و مجبور شدم باز سی اس عوض کنم که رفتم سی اس مجارستان گرفتم و اونم بعد از چند روز نابود شد و بنوسشو از دست داد بعد از اون تصمیم گرفتم به یک کشوری برم که بنوسش تغییری نکنه و به صربستان رفتم و بعد از مدت کمی جریان شیلی پیش اومد و صربستانم بنوسشو از دست داد اما بعد از مدت کمی بنوسش درست شد و تا الانم موندگار شدیم توی صربستان.

خیلی از افراد مهم حزب سبز رفته بودند امیرکبیرم ریس جمهور شده بود و با خرج زیاد به کلمبیا یا ونزولا اگر اشتباه نکنم حمله هوایی کرده بود که به دلیل فایت نزدن تعدادی از تانکای ایران برای لجبازی این حمله با شکست مواجه شد و امیرکبیرم دیگه بیخیال بازی شد و از بازی رفت و این فرصت مناسبی برای کسانی بود که میخواستند راه حزبو عوض کنند و همین کارم کردند.



اینم زندگی نامه من توی بیش از 2 سال البته به طور خلاصه 😃

اگرم توی اطلاعات راجب جنگا اشتباه کردم دست خودم نیست چون این ادمین با برداشتن اون نقشه قدیمیه همه چیزو خراب کرد 😃