ال باحال نویسونه تفسیر الچرتون

Day 3,087, 02:48 Published in Iran Iran by 2ali2

خب حقیقتاً اینجانب بیش از یک هفته و خورده ای میباشد که این ایده را در ذهن همی میپرورانم و نمیدانم چگونه بگویمش که قابل فهم همی باشد ولی خب راستش انتظار من از خوانندگانم بسیار بالاست ، یعنی انتظار دارم نگفته بدانید که قصد دارم شر و ور تحویلتان دهم !

خب راستش ، آهنگ کجایی ِ چاووشی جان ، که انگار کیلو کیلو شن ریخته توی حلقش تا صدایش خش دار شود ،

به این صورت است که میفرماید :

یه پائیز زرد و زمستون سرد و یه زندون تنگ و یه زخم قشنگ و غم جمعه عصرو غریبی حصرو یه دنیا سوالو تو سینم گذاشتی !

خب همه ی ما میدانیم که "تو سینم گذاشتی" به قرینه ی لفطی حذف شده است ،

یعنی شعر بوده است :

یه پائیز زردو تو سینم گذاشتی ! یه زمستون سردو تو سینم گذاشتی ! یه زندون تنگو تو سینم گذاشتی !

و طرف هی همین جوری گذاشته است توی سینه ی طرف !

بعد اگر ما بیاییم از "تو سینم گذاشتی" فاکتور بگیریم ، میدهد :

توسینم گذاشتی ، آکولاد باز : پائیز زرد + زمستون سرد + زندون تنگ + زخم قشنگ + غم جمعه عصر + غریبی حصر ، آکولاد بسته !

خب عارضم که دو عبارت اول ، یعنی : خاک تو سرِ لاکردارت ! همه فصلارو چال کردی تو سینم ! بعد میفرماید که به اندازه ی سردی زمستان ، سرد شده است و به اندازه ی همان برگ های پائیزی ، بی ریخت و چک و چوله شده است !

خب ، این را رابطه ی ستاره در نظر میگیریم !

زندون تنگ و زخم قشنگ !!! خب در این باب میفرماید که مثل همان چاقوکش های یابوکش محله رعنایی ها ، که میروند می افتند کنج زندان و آب خنک را نوشِ صفرایشان میکنند ، و همیشه ی خدا بازویشان زخم است و خون بخاطر دوست دخترانشان فواره میزند و خرابِ معرفتِ رفقای مواد فروششان هستند ، مرا کنج زندان افکندی ای شاسگول !

این رابطه را ، رابطه ی ستاره پیریم مینامیم !

بعد میگوید غریبی حصر و غمِ جمعه عصر ، یعنی مثل زندانی هایی که خشتک میدرند برای آزادی ، در کفِ یک روزِ بی دلتنگی ام ! یعنی بی تو همه ی روزهایم جمعه است بی مروت ! بی احساس !

بعد این را رابطه ی ستاره پیریم پیریم مینامیم !

فرمول را از نو مرور میکنیم ،

تو سینم گذاشتی ، آکولاد باز ، ستاره + ستاره پیریم + ستاره پیریم پیریم ، آکولاد بسته !

طبق رابطه ی ستاره ی هشت لنگه ی باستانی ، میتوان نتیجه گرفت که یارو مرگ را کوبیده است وسط سینه ی آن یکی یارو !

بعد اون یکی یارو به آن یکی یارو گفته که ای که شعورت از دسته ی قابلمه نیز کمتر است ، تو مرا پودر نمودی بی شعورانه !

خب دیگر برای این جلسه کافیست !

اگر بچه های خوبی بودید و جزوه نوشتید و به صورت داوطلبی کوئیز دادید و مثل این نبودید که آمده اید مهمانی ، دو فاز دیگر را تدریس میکنم !

راستی ، اینها همگی از طَبَعات نشستن سر کلاسِ جیغیل است !