بازنشر - تذکره الایریپابلیک -- الی نود و یک

Day 3,066, 14:12 Published in Iran Iran by Ely91

آمدن شیخ به سوی شهر
نقل است که چون شیخ ما – اعلی الادمین لوله- از خواب برخاستی و به بیرون غار آمدی ،جهان در پیش چشمش دیگر گونه نمودی همی.شیخ به خویش نگاه کردی و دیدی که خودش فرقی نکردی.در این حالت یک فرشته ی مدریتور از سوی ادمین به او نازل شدی و چنین گفتی:
« منت ادمین راست که سیتیزن ها را بیافرید ، و به آنها راه راست و کج را نشان داد.سپس آنها را در ایریپابلیک پراکنده کرد و از گروه های مختلف آفرید تا با هم بجنگند و خون راه بیندازند.ما سیتیزن را آفریدیم تا او اسلحه بخرد و و پولش تمام شود و گلد بخرد و ما هی پول به جیب بزنیم.همانا ما دزد ترین دزد ها هستیم.... از نشانه های ما این است که سیتیزن های مرده را زنده می کنیم ..... و از نشانه های ما این است که تو را بدون فود برای مدت طولانی زنده نگه داشتیم.»
سپس فرشته روی تخته سنگی نشست و یک سیگار روشن کرد و ادامه داد:
« ای سیتیزن! به آنهایی که زر و سیم می اندوزند هشدار بده که در ورژن بعدی آن زر و سیم را داغ می کنیم و بلایی سرشان می آوریم که نتوانند راه بروند.
ای سیتیزن!به مولتی باز ها هشدار بده که هر آیینه عذاب ما آن ها را فرا خواهد گرفت،باشد عبرتی باشد برای آیندگان.
ای سیتیزن! به همه آنهایی که موقع انتخابات قشنگ حرف می زنند بگو که سیتیزن ها الاغ نیستند.»
سپس فرشته یک سنگ سیاه به شیخ دادی و گفتی که :
«ای شیخ! این حجر الادمین نشان دزد بزرگ ادمین کومان است.تو به میان مردم برو خواب بس است.»

شیخ ما آن سنگ را گرفتی و به سوی شهر آمدی.خیل بزرگی از یاران مرافق چون شیخ را دیدندی به سوی او آمدی و کلاماً و یداً او را مورد محبت قرار دادی.
(بدینوسیله از همه ی دوستانی که در کامنت ها لطف کردند سپاس گذاری می کنم)
شیخ ما چون به شهر شدی .........
ادامه دارد