مصاحبه با آرش ___قسمت اول

Day 2,743, 14:54 Published in Iran Israel by Red SP Goat
سلام

همونطور که قولش رو داده بودم قرار بود یک ترول وحشتناک تو مدیا از آرش داشته باشیم ولی متاسفانه هاردم سوخت و حدود هشتاد تا اس اس که برای ارش داشتم از بین رفت
حالا از اونجایی که حرف زدیم و باید عمل کنیم تصمیم گرفتم یک مصاحبه از آرش داشته باشم
که به علت حجم زیاد تو دو قسمت منتشر میشه
قسمت اول مصاحبه با آرش رضایی و قسمت دوم مصاحبه با آرش ایرانی
برای تسهیل در کار فقط صحبت های آرش رو می بیینم و خواننده باید خودش سوال رو تو ذهنش مجسم کنه
این کار باعث میشه ریتم و تمپوی کار بالا باشه




سلام آرش
شرایط رو میدونی که البته میتونیم با هم کنار بیایم
باید به همه سوال ها جواب بدی و در صورت جواب ندادن اون پنج هزار آی آر رو بهت بر نمیگردونم
این مصاحبه ممکنه موجب دشمنی یا سوء تفاهم بشه ولی میدونم که بچه ها جنبه اش رو خواهند داشت
شروع کنیم؟

آرش :پیر زن رو از خفاش شب میترسونی ؟؟؟
من سوالاتی که مربوط به خودم باشه رو جواب میدم
اونهایی که مربوط به روابط افراد با هم هستش رو هم اگر سند مدرک و مقاله موجود بود اون ها رو هم جواب میدم
اگر ندونم میگم برید از خودشون بپرسید
احسان: نه دیگه باید همه چیز رو جواب بدی البته خارج از محدوده نمیپرسم
خیالت راحت باشه
😃



آرش هستم
آرش رضایی
فرزند حسین
متولد تهران هستم
ساکن رشت
مهندس الکترونیک
سی و هفت سالمه

حالم خوب باشه : پدرم تکیه گاه من پشت و پناه من و زحمت کش
حالم خوب نباشه : پدر آن شب جنایت کرده ای شاید نمیدانی
به دنیایم هدایت کرده ای شاید نمیدانی
مادرم : خدا رفتگان همه رو بیامرزه

پدرم کارمند بانک و بازنشسته
مادرمم خانه دار بود

با همه خوب هستم حالا اونا چه نظری دارند و داشتند خدا میدونه

عاشق شدن که بله روزی سه بار هر هشت ساعت یه بار عاشق میشم

فکر کردی اگه عاشقی نتیجه ای داشت الان ساعت دو نصف شب اینجا بودم داشتم
باهات چت میکردم ؟؟؟

اولین دوست دخترم سال پیش دخترش رفت دانشگاه البته میگم دوست دخترم مثل امروزی ها نبود ها ما حداکثر یه نامه در شش ماه بهم میدادیم در اسافل اعضامون هفت شبانه روز بزن و بکوب بر پا بود


غرورم بستگی به قضیه داره در بعضی موارد غرورم از منفی بینهایت تا مثبت بی نهایت هستش

دخترا فرشته هایی هستند که بال ندارند
منتهی هر کی گیر من افتاده از جهنم فرار کرده بود میدونی که شیطان هم فرشته است آخه
میتونی اضافه کنی که دخترایی که گیر من افتادند با صورت خوردن زمین باید با کاردک از رو زمین جمعشون گکرد

آینده؟ ب ر ب ب
کلا آدم در حال زندگی کنی هستم واسه یک ساعت آینده هم برنامه ندارم

از قیافم خیلی راضی ام چرا نباشم بچه به این خوشگلی

بزرگترین افتخارم تو زندگی اینه که میتونم با باسنم بنویسم قسطنطنیه یه لحظه هم از رو دیوار برش ندارم

دوست داشتم بیل گینس بشم البته فقط صاحب حساب بانکیش

این سوال رو بیشتر شرح بده ناموسیه اخه به اجدادم هم ربط داره
حالا من یه چیزی بگم یهو دیدی نصف شب روح بابا بزرگم اومد شروع کرد فحش دادن کی پاسخگو هستش

داخل خونه بستگی داره اول ماه باشه و شام خوب باشه و چرب و چیل میشم بلبل اگر شام سوپ باشه و اواخر ماه باشه میشم سگ آقایه پتیبل
داخل و بیرون نداره البته بیرون و سر کار خر هم میشم
کلا نگاه نکن اینجا شوخی و خنده دارم سر کار مخصوصا کار سنگین باشه پرو ژه عقب باشه
یا یکی سوسه بیاد و زیر و رو بکشه و بخواد از زیر کار در بره سگی میشم اون سرش
نا پیدا تو این مواقع همه فرار میکنند
البته به لطف دولت مموتی یه دو سالی هست که کار سنگین نمیشه


من از کوچکی رو پایه خودم واستادم سعی کردم کمک نگیرم همش خودم
ولی خوب بعضی وقتها لطف هایی بهم شده که من نخواستم و دوستان انجام دادند
تا آخر عمر هم مدیونشونم

بزرگترین بدی روبهم ، اگرتخم داشته باشه وجود داشته باشه خدا بهم کرده




اگر خدا بودم
و قدرت خلق و نابودی آدم ها رو داشتم
اصلا چون طبیعت بهم میخوره استفاده نمیکردم از قدرتم
فقط از خدا میپرسیدم این پروزه صاف کردن دهن آرش کی تموم میشه تمومش نکنه ها فقط زمان بده کی تموم میشه

دوست داشتم تو آمریکا شیکاگو یا ویسکانسین به دنیا بیام
یه سو پر مارکت با پمپ بنزین میزدم زندگی میکردم یه زندگی معمولی و آروم
دوست داشتم پدر باران بود و مادر زمین

دوستداشتم کشاورز بودم یه دویست میلیون که بزارم بانک و با سودش زندگی کنم

به همه کمک میکردم هر کسی هر نیازی داشت هر چی از دستم بر میومد حتی اگر یک نگاه خشک و خالی باشه

هیچکسی رو نابود نمیکردم من مگه جلادم خودشون باید بفهمند اشتباه میکنند

دوست داشتم ده ساله بودم فقط و فقط وا میستادم مادرم رو تماشا میکردم
حتی نمیخوابیدم

دلم میخواد همین الان رویا اینجا باشه

دوست داشتم مادرم کنارم باشه

عمر؟ امروزمون رو هم با کوپن زنده بودم امیدوارم فردا رو نبینم

دینم میشد یاری و قلندری

دوست دارم برای تفریح برم مریخ

تعداد بچه بستگی به جیب داره هر چی پول بیشتر تعداد بیشتر البته عیال هم بیشتر
یکی که نمیتونه این همه زحمت بکشه باید سه چهار تا کمک داشته باشه

همسر آینده؟ یه زمان خیلی ساده بود یعنی فقط زن بود کافی بود
الان خیلی افاده ای شدم و هر کسی رو قبول ندارم ولی خلاصه اش
اندام جنیفر لوپز باباش بیل گیتس سکته کرده دو بار ترجیحا
تحصیلات ماری کوری آشپزی سامان گلریز اخلاق فاطمه زهرا
اسم بچه هام....
یه چند باری که با چند تا جماعت نسوان مشورت میکردیم راجع به اسم بچه هامون همش
رو رد میکردند و حرف خودشون رو میزدند به خاطر همین اصلا خودم رو زحمت نمیدم
هر چی مادر بچه ها بگند

اگر توانایی تغییر تو گذشته رو داشتم ، تو زندگی خودم چیزی رو تغییر نمیدادم
ولی تو تاریخ اون شب در شیراز به لطف علی خان زند میگفتم به ابراهیم خان کلانتر
اعتماد نکنه

دوست داشتم وقتی رفتم به گذشته نادر قلی میرزا رو ملاقات کنم

دلم میخواست قرن دوازده میلادی تو آمریکا بین سرخپوستها دنیا بیام
اونجا که تمام غم من شکار بوفالو و گوزن باشه یا سرمایه زمستون و عدم پذیرش بانویه
قبیله البته اگر شانس منه کریم پوست کلفت همون قرن امریکا رو کشف میکرد بجایه قرن
شانردهم

یعنی خدایی تو به فکرت میرسه من با این همه پشم و پیل و ناموس و وردست ناموس
بیام جنسیتم رو عوض کنم ولی خارج از شوخی نمیدونم یعنی ار اون سوالات هستش که باید معتقد به تناسخ روح باشی تا بشه جواب عدالت پسندی بهش داد

شغلم کشاورز ماهی پرورش بدم و کندو داری کنم و باغ میوه داشته باشم

هفده سالگی خیلی خوبه دوست داشتم همیشه تو این سن بمونم

شخصیت سینمایی ، دوست داشتم جای مهران مدیری بودم و شخصیت تاریخی دوست داشتم جای مصدق السلطنه باشم

والا تعداد عقده هام رو نشمردم
ولی کمبود پول دارم
کمبود محبت هم دارم

از جانب مادر خیلی کم احساسش کردم بچه بودم رفت بعد هم پدرم بیشتر پدری کرد
سعی کرد مادری کنه ولی خوب نمیتونست ازش گله ندارم ولی پدریش رو انجام داد صد در صد

کم بود توجه ندارم از اون آدمها هستم که خودم رو بزور تو دل جمع جا میکنم
نمیدونم تا حالا به این خاصیت برخورد کردید یا نه من از اونایی هستم که اگه وارد یه
جمعی یا مراسمی بشم همه بر میگردند من رو نگاه میکنند نا خود اگاه و دوباره سرشون به
کار خودشون گرم میشه به خاطر همین قدرت خوبی دارم تو دیپلماسی ولی اعصاب ندارم

تعداد عقده هام 99999999999999
مثلا وقتی میبینم کسی از هم سن و سالان من بچه دار میشند
یا خونه میخرند و زندگیشون داره میچرخه دچار عقده میشم و حسادت میکنم به مثل آدم
زندگی کردن آدمها
احساس میکنم زندگیم رو باختم مثلا نگاه کن من سال85 خونه دو خوابه داشتم تو تهرانپارس سال88 فروختم زدم به بدهکاری که دوستان به نام من بالا آورده بودند خودم رفتم یه نیم طبقه تو پاکدشت ورامیناجاره کردم به مدت چند وقت تا دوباره راست و ریست بشم زندگی کردم
اون موقع هر کسی رو بهم معرفی میکردند ابر و باد و مه و خورشید و فلک یه
کاری میکردند من نتونم خودم و زندگیم رو جمع کنم افتاده بودم تو جریان سیلاب زمانه
خلاصه هر دفعه که من سعی کردم آدم باشم یه دستی اومد زندگی ما رو بهم زد جالبه هیچ وقت هم نفهمیدم چرا من؟

یکی از آرزوهام اینه که یه کامیون پول به تورم بخوره صد هزار تومن بگیرم خالیش کنم

خدا: مرده خدا بیامرزتش بشت سر مرده حرف نزنیم بهتره

اسلام: خشونت در همه ابعاد

دوست: بالاخره باید یکی باشه ترتیب ادم رو به هفتاد روش سامورایی بده بولی هم بگیره و بره

خواهر: نداشتم و نمیدونم لذت داره یا نه

گل نرگس: بد بو و بد شکل مال دهاتی هاست 🙂

عشق: اسم مودبانه حشر

تهرانپارس: عالی بود من خیلی حال کردم دوباره بیام تهران اونجا زندگی میکنم

بچه های تهرون : زرنگ

سوپرمارکت: جیبت بول باشه عالی و گرنه سیگارت رو بگیر بیا بیرون

تنهایی: تنها همدم من

عرق سگی: سامتی سه کس

17 سالگی: سن خوبیه انگار رو آسمونی

اینترنت: سگ برینه به روف بابا بزرگ سازنده اش

ریش: بد ترین چیز

سنگ قبر: بلاک قبر

کباب مگسی: جزو جاذبه هایه توریستی رشته مخصوصا نصف شب زیر بارون

بارون شدید: عشق و حال

گریه: بر هر درد بی درمان دواست

دود: باید ببینی از کجا در میاد اگر مال سیگار و قلیون و کباب باشه که خوبه
ولی اگر مال تیش تیش باشه برایه من خوبه برایه دوستان نه

اینتر نت: گفتم ولی سگ خورد فحشش رو دوبل میکنم
دنیای مجازی: محلی برایه اینکه خودم باشم و خودم

آرش کیه ؟ چی میخواد؟
آرش یه آدم خسته است
یه پیرمرد بازنشسته از همه نظر هیچی هم نمیخوام
فقط دوستدارم آدم باشم و آدم ببینم و کمی بخندم
تا مشکلات دنیاییه واقعیم رو دفن کنم
خدا رو شکر آدمهایه خوبی تو این بازی دیدم
تا حالا هم حال کردم اگر دیدم نمیشه دیگه حال کرد مطمین باش از بازی میرم
خیلی هم آروم این کار رو میکنم بدون سر و صدا

...............................................................
خب همینجا پارت اول به پایان رسید
خسته نباشی آرش و خیلی ممنون که صادق و بی ریا به سوالات پاسخ دادی



تا اینجا فقط از آرش فهمیدیم
تو پارت دوم میریم سراغ آرش ایرانی 3


قسمت دوم مربوط به بازی و دنیای مجازیه
یخرده داغ خواهد بود

پنج شنبه ساعت یک بامداد همینجا از همین روزنامه



آنچه در قسمت بعد مشاهده خواهید کرد

































ایران جاوید
ایرانی سر افراز
احسان
روز 2743
1394/3/7

3:11 بامداد