Spam می دهیم... همینه که هست!
Sara Safavi
دوش دیدم که ملایک در میخانه زدند
گل آدم بسرشتند و به پیمانه زدند
ساکنان حرم ستر و عفاف ملکوت
با من راه نشین باده مستانه زدند
آسمان بار امانت نتوانست کشید
قرعه فال به نام من دیوانه زدند
جنگ هفتاد و دو ملت همه را عذر بنه
چون ندیدند حقیقت ره افسانه زدند
شکر ایزد که میان من و او صلح افتاد
صوفیان رقص کنان ساغر شکرانه زدند
آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
کس چو حافظ نگشاد از رخ اندیشه نقاب
تا سر زلف سخن را به قلم شانه زدند
Comments
ایول شعر قشنگی بود:دی
فال تفسیردار ندارین؟ :چشمک
خب کاری می کنی اسپم میدی
اسپم ؟ اسپم دادن حق کپی رایت داره ها . این گوسفنده الان میره شکایت میکنه از دستت
خوب بود ممنون
v+s
مرسیکم الله جمیعا :دی
v
VoTe
به به
آتش آن نیست که از شعله او خندد شمع
آتش آن است که در خرمن پروانه زدند
فیض بردیم
یارا یارا گاهی دل ما را نمی دونم چی چی کن همون دگه :D
دال بده..