تذکرت المقامات ارب این دفتر شیخ شهید احسان کیایی

Day 2,615, 04:18 Published in Iran Brazil by arash irani3
در حدیث متواتر است که : هر کس این دفتر بخواند وحتی کمی لبخند بزند و ووت و ساب و شات نفرماید از ما نیست
کسی هم که اندروس نفرماید وسط وسط وسط جهنم جا داره و گلد ها یه انبارش رو داغ میکنند بهش میچسبونند
از ما گفتن بود من که فقط واستون نگرانم
سیا (دکی خودمون ) سفید شه اگه دروغ بگم


مرا روز اول با خویشتن عهد چنان بود که این دفتر مر بیران ارب آغاز کنم و بتدریج

از مهتر به کهتر مشایخ ختم کنم ولیکن قضا را با ما عهدی دیگر ببست و

سخنگویان و جارچیان بلاد خبر شهادت یکی از سالکان درگاه ادمین رضی الله عنه را

جار زدند و خلقی را ماتم زده وا نهادند از این رو مر رعایت ادب این دفتر را به نام

ان شهید باز نمودم خدایش بهشت اشیانش بفرماید فاتحه مع صلوات

ان دارنده قلم نورانی آن نویسنده الفاظ انچنانی ان دارنده مقام وزارت ان نماینده

خلقی در سیاست ان رزاق 70 نفر ان یار خلوت بجی

( منظور نگارنده حتما سید بجمان بوده مع کسر مکسر به ضرورت نگارش منثور تصحیح آرش خارجی نسخه لندن )

ان نگارنده به مکتب یدی آن گیرنده اسکرین شات ان خلایق را جمله عکاس شیخ احسان کیایی

در آغاز شباب خدمت شیخ مهدی برسیدی و از دست آن شیخ خرقه ببوشیدی و سکوت همی کردی و

در خانقاه شیخ صدا از او در نیامدی مگر به اواز کلیک خلق در کار او حیران مانده

بودند که این چه اوازی است که گفت مدارکش که رو شد میفهمید کلیک یعنی چه



تمثال مبارک آن جناب بعد از به خون غرقه گشتن

زندگی او در این دنیایه مجازی نمودارش سینوسی است یا سکوت کامل یا حاشیه و خنده

و سوتی نقل است نوار زندگی او را بیش شیخ محمود احمقی نژاد (ا.ن ) بردند مر رسم

نمودار را گفت من دیگه تا این حد فوتو شاب بلد نیستم حد اکثر دو تا نمودار میله ای


بزنم تنگش واسه تورم یا دو تا موشک برعکس هوا کنم .

این حدیث بگفتم تا بدانید که شیخ چه زندگی بر فراز و نشیبی را طی کرد تا رسید به

انچه رسید

مر اول معجزتی که از او صادر گشت در مقام نمایندگی مجلس بود هنوز 5 دقیقه نبود که

خبر نمایندگیش به همراه 5 گلد اهدایی توسط قاصد دربار بر او نیامده بود که لایحه

بزدمر استیضاح صدارت عظمایه وقت را مریدان و یاران بانگ بر اوردند که کیا چرا ؟؟؟

شیخ سکوت کرد و دم بر نیاورد و اشارت کرد که روزه سکوت گرفته است

خلق را بانگ و های و هوی برخواست و مثبت ها بود که میبارید که شیخ بجمان از در

بدر امد لا لا گویان و بدین گونه حدیث استیضاح بسر امد شیخ بعد مقاله ای بزد

سرابا بوزش و استغفار مر خلایق را و گفتی دستم خورد و شعری سرود که کودکان

در مکتبخانه ها بخوانند که من نبودم دستم بود تقصیر استینم بود الله اعلم

مر این حرکت شیخ را خلقی خوش امد و باده ها بزدند و دست افشاندند و بای کوبیدند

سرور و شادمانی هفت شبانه روز بربا بود


شیخ کیا را شیخ اسکرین شات نیز گویند از این لحاظ که حرفی نبود که کسی بزدی و او رو

نکردی و حرکتی نبود که خلقی بکردی و او عکس نگرفتی و مقاله نکردی و ریشخند نمودندی

بیش خلق و این بود راز کلیک کلیک کردن شیخ تا جایی که هنگامی که او لاگ این نمودندی

مر خلق را از ترس رسوایی هیچ دم نزدی و هیچ حرکت ننمودندی از ترس آب روی و با خود

زمزمه نمودندیای وای کیا آن شد و بماندندی و باس کشیدندی تا شیخ آف شود

غافل از انکه شیخ هفتاد سر عایله دارد خرج دارد برج دارد طفل به مکتبخانه دارد

غلام در خانه دارد و در هر صورت دفتر اعمال خلق بیش شیخ باز است و عکس گرفته میشود

و مدارکش هم موجود است



عکس دیگری از مراسم شیخ

معجزت دوم شیخ در قایله شومبول خان ظاهر گشت که شومبول خان که سر یکتن از خلایق را

گول مالی نموده بود و خرقه در بوشیده بود و در هییت یاران حلقه در آمده بود

بعد از افتادن برده و بلند شدن اواز تشت رسوایی شیخ کیا رحمت الله علیه

بیش شومبول خان شد و صورت بر زمین نهاد که ای خلایق از دست تو عاصی من مریدی هستم از

این خلایق دل کنده و از انان خسته مرا به خاطر اینکه دستم خورد مغضوب کردند

و لت زدند و خنده ها کردند مر مرحمت بفرمایید و مرا یاری دهید

و جایگاه دهید که من طوری کنم که طوری بشود که مردم بگویند طوری شده است .

یس شومبول خان را خوش بیامد و او را در بغل گرفت و در بیش خود نشانید و وزیرش کرد و

اسرار نهان به او گفتی غافل از ان که که این دامی است و قبلا هماهنگ شده بود

مر افراد دیگر را تا روزی که ان را (ش دی ) یا شومبول دی نامند نام فرنگی

ان را جمعی از ابرار ریبورتها بدادند مر ادمین را با اطلاعاتی که شیخ کیا به بیرون

درز بدادی و شناسایی ها که بکردی بس ان عملیات ناکام رفت و شومبول خان دستگیر شد

و مفتضح قیر بمالیدند و بر سفید بر او بمالیدند و هیاهو کنان از شهر بدرش کردند

شرح شهادت : ان حکیم بی نظیر که خرقه سوخته خانقاه شیخ مهدی بودی در شبی

که قبلا بیش گویی شده بود توسط شیخ شهود و داننده اسرار شیخ عوام

مر مشا هده نمود لشگر اشقیا را که به طور بنهانی در حال سوراخ کردن دیفال

خانقاه به قصد ربودن عبا و عمامه و منبر شیخ صادق هستند در زمانی که شیخ به مکتب

وعظ گفتی مر ارشاد خلایق را که ان شیخ بزرگوا ر به همراه یاران و غلامان و اهل منزل

اعلام جهاد کرده و کفن بوشان به ان لشگر حمله میکند و با دست خالی

که توسط اوباش زخم کاری برداشته و به شهادت میرسد وصیت ان شیخ شهید توسط یکی از

اهل منزل بعدا خوانده شد مر خلق را و خلق جوش و خروش بزدند و عزا داری نمودند

و غذا داری هم کردند

ولی باز طاعنان حضرتش ژکیدند و بچ بچ بکردند که چرا ادمین رای شیخ صادق را کم

ننمود و کیا را شهید نمود

اگر رای مولتی بود باید رای را هم کم میکرد مگر داستان دیگری باشد الله اعلم

که نگارنده خود نداند و نخواهد که بداند و این حرف آخر را اوردم از برایه رعایت

امانت که عیال داران بسیار هستند در مشایخ ارب و اینان دانند و جواب گویند

و حرف بزنند و من هیچ ندانم

خدایش بهشت آشیان بفرماید




فاتحه مع الصلوات

دوستان دعا هم بفرمایید دعای جمعی میگیره مثل چسب دوقلو

فراخوان : دوستان عزیز لطفا هر چی سوتی و جدی و شوتی راجع به ایمان النور

میدونید جز شیرینی دادنش و بچه خوبی بودنش خصوصی به من بی ام بدید

اندروسها رو باهاتون نصف میکنم

برایه انداختن لرزه به جان دشمنان اسلام و مسلمین دفتر بعدی هم شیخ شب زنده دار هستش

تا دیگر او باشد جواب نامه مثل ادم بگوید و نبیچاند کاتب ارب را