عشق ، نان ، ایران
Albus
هرگز از مرگ نهراسیده ام
اگرچه دستانش از ابتذال شکننده تر بود
هراس من ـ باری ـ همه از مردن در سرزمینی ست
که مزد گورکن
از بهای آزادی آدمی
افزون باشد
نه میدانم کیستم و نه میدانم کجا هستم
جایگاه من کجاست؟ از کدام عشق و کدام نان تغذیه میکنم و برای که؟
یک چیز ثابت است همانگونه که همیشه بود و من ایرانی هستم همانگونه که همیشه بودم
اما لفظ "ایرانی" بودن را چه کسی معنا خواهد کرد؟ زیرا عادت کرده ایم که در این چندرغاز فضای تنگ مجازی ، خوب و بد از هر صدایی سودایی است و هر سلیقه ای حکمی متفاوت بر قمار سیاست
سیاست ما نه پدر دارد و نه مادر ، اما خوب می داند که چگونه پدرخوانده بسازد و مادر هر مخالفی را مرهون رحمت خویش قرار دهد
و اینجاست که من دوباره خواهم پرسید ، کیست این مخالف؟
ای مخالف بی شرف بی همه چیز خائن! ای کسی که همه ی تقصیرات گردن توست! یا حداقل اربابان قدرتمان اینگونه میگویند! کیستی که همیشه باعث و بانی بدبختی و حذمان هستی و هرماه یک بار جناح عوض میکنی
یا شاید هم تو ثابت هستی و این قدرت خانم زیبای دلفریب ماست که هرماه جناح عوض میکند و هربار مسئولیت گناه بر دوش آن مخالف فرضی پشت پرده ی خونخوار
افسوس
افسوس از من
افسوس از "عوام" من
که نه ایرادی بر تشنگان قدرت میتوان گرفت و نه خرده ای بر خائنان وطن که این است هرچه در ذاتشان بود و همان خواهد بود تا ابدیت مجازیمان
ایراد از من و توست ای هموطن! مشکل از من و امثال من و تو هست که "عوامیتمان" نه سلاح حقمان و چکشی برای سرکوب بصیرتمان گشت
ایراد از من و توست که مگس را بر تخت پادشاهی سیمرغ جولان دادیم تا بار دیگر بصیرت همیشه بیدارمان حماسه ساز موفقیت های بزرگ شود ، صدالبته برای اجنبی ها
ایراد از من و توست که هر مرد و نامرد و از چشم افتاده ای زبان ابترش را برای رییس جمهور و منتخبمان دراز میکند و گودالی میسازد برای روس پدرسوخته تا او نیز سهمی در این شنای گِل داشته باشد و زبانش را برای نماینده ی افکارمان دراز کند
!چه میدانستم که کیستی ای هموطن
روزی که فریاد میزدم "عوام" باش
روزی که ندا میدادم مستقل باش
روزی که دار و ندار و آبرویم را برای قدرت گرفتنت برباد میدادم
روزی که عرفان ها و محمدهایم را برای تو از دست دادم
روزی که پایم را در جولنگه مگس ها نهادم
و روزی که عوامیتم را با افتخار فریاد زدم
و روزی که تنها ماندم
!چه میدانستم که کیستی ای هموطن
که عوامیتت را عدم بصیرتت خواندی و قدرتت را نوکری برای اربابان بزرگ
نه ندایی از خود دادی و نه تلاشی برای کشورت ، نه صدایی رسا بودی و نه دیواری برای دولتت
تنها انتظار بودی و توقع و فریاد
که افسوس و صد افسوس همانا وطن پرستی از چشم تو سوزاندن چند دمیج بیشتر است
زبانم از نقد بیشتر ملتم قاصر است زیرا هر معلمی بر گردن شاگردش دینی دارد ادا نشدنی که او را از عشق و تنفرش یکجا مصون می دارد و چه درس ها که تو به من نیاموختی ای "عوام" دلفریبم
تلخ و ناخوش اما آموزنده و عبرت برانگیز
که نه ظرفیت آزادی را داشتی و نه ظرفیت سهیم بودن در قدرت ، همانا که من نیز یکی از تو بودم
نه میدانم کیستم و نه میدانم کجا هستم
جایگاه من کجاست؟ از کدام عشق و کدام نان تغذیه میکنم و برای که؟
یک چیز ثابت است همانگونه که همیشه بود و من ایرانی هستم همانگونه که همیشه بودم
اما لفظ "ایرانی" بودن را چه کسی معنا خواهد کرد؟ زیرا عادت کرده ایم که در این چندرغاز فضای تنگ مجازی ، خوب و بد از هر صدایی سودایی است و هر سلیقه ای حکمی متفاوت بر قمار سیاست
ایران من برای من اشتراک من و توست
تجمیع هرساز مخالف زیر یک پرچم و کش و قوس های گاه ناعدلانه و گاه ناعدلانه تر برای نشان دادن وطن پرستی بیشتر
شاید هم پیستی نمایشی برای کسب قدرت بیشتر آنانکه ادعای ایران ایرانشان از صدای "عوام" رساتر است
و شاید هم کشوری ساده
ایرانی ساده
که افزایش اعتبار و آبرویش خار چشم اربابان خارجی و داخلی شده زیرا که سهمی در این موفقیت نداشته و نخواهند داشت و هر موفقیتی برای ایران عزیزتر از جانم شکستیست بزرگ برای آنانکه سهمی در آن نداشته باشند ، از هر جناح و حزب و گروهی
!هموطن
حذف ها و شکست ها و پیروزی های زیادی دیده ایم و خواهیم دید و این چرخ خواهد چرخید با من و تو یا با ما
اکنون سرنوشت تو در دست توست
نه دولت ، نه مجلس و نه قهرمانی دیگر
که ثابت کردیم نه پای دولت هایمان ایستاده ایم و نه پای آنانکه بارها ناجی ایرانمان بوده اند
اکنون تصمیم با توست که ما باشی یا من و تو
که متعصب به حزبت باشی یا به کشورت ، به رفاقت ها و رودربایستی ها یا به حقیقت همیشه زیبا و تلخ
که نوکر باشی یا شریک اداره ی کشورت
!ای "عوام الناس" من
تصمیمت را خودت بگیر زیرا ایران بی آبرویی را که برایت در آینده ای نزدیک تدارک دیده اند ، تنها و تنها حاصل تصمیم تو خواهد بود ، نه نتیجه ی دسیسه ی آنانی که ذاتشان ارباب بودن است و نه سکوت آنانی که به انزاویشان راندی
از خود بپرس ای هموطن
جایگاه من کجاست؟ از کدام عشق و کدام نان تغذیه میکنم و برای که؟
و برای که؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟
چه بگویم؟ سخنی نیست
می وزد از سر امید نسیمی
لیک ، تا زمزمه ای ساز کند
در همه خلوت صحرا
به ره اش
نارونی نیست.
چه بگویم؟ سخنی نیست.
پشت درهای فروبسته
شب از دشنه و دشمن پر
به کج اندیشی
خاموش
نشسته ست
بام ها
زیر فشار شب
کج
کوچه
از آمد و رفت شب بدچشم سمج
خسته ست
چه بگویم؟ سخنی نیست
در همه خلوت این شهر ، آوا
جز ز موشی که دراند کفنی، نیست
وندر این ظلمت جا
جز سیانوحه ی شومرده زنی، نیست
ور نسیمی جنبد
به ره اش
نجوا را
نارونی نیست
چه بگویم؟
...سخنی نیست
با آرزوی رهایی از بند
روزنامه ی عوام نیوز
پیمان
روز 1917 دنیای مجازی
1391/11/30
***********************************************************************************************************
Comments
جواب هیچ کامنتی رو نخواهم داد
بدون استثنا
جواب ندی تا صبح اسپم می کنم :دی
V
----
حتما شات کنید همه ببینن!فرصت خوبیه!دی
30% تخفیف
خرید راحت گلد
http://www.erepublik.com/en/article/-1-2215274/1/20
خوشم میاد ملت از 2سال پیش همونی که بودن هست 😃
فقط ای پیمان کثافت یکم مقاله ها اینجوری بنویس بیایم زیرش چینگ چینگ کنیم حوصلمون سر رفت بالا 😁
Comment deleted
به جرات میگم بهترین مقاله ای بود که تو این 3 سال و نیم حضورم خوندم
عالی بود
عجب 😐 یعنی مقاله های ممد رو هم یادت رفته مردیکه بز ؟ شعر لینک های که میذاشت ؟ ادم نمیشی تو 😃
shoma aval bia ba accunte khodet cm bezar age vujudesh tut hast
:دی
امیر جان دست شما درد نکنه ، داداش من اکنت خودم هستش چند وقت پیش تو فیس بوک یکی از بچه ها گفتش ایران داره میشه این قدیم گفتم یه سر بیام ببینم چه خبره :دی که الان اومدم یوزرم به گمونم برات زیادی اشنا باشه :دی
vala man hafezam gavie vali yadam nemiad 🙁(
حافظ باید قد بده به دو سال پیش :دی یاد این بیافت از دیکتاتور ها اطاعت کنید :دی اون مقاله رو یادت بیاد منم یادت میاد چون یکی از همون دیکتاتور های معلون اون زمان بودیم :دی
رای
جایگاه من کجاست؟ از کدام عشق و کدام نان تغذیه میکنم و برای که؟
vote
Voted
که نوکر باشی یا شریک اداره ی کشورت
یکی نیست به خودت بگه
ببین کی داره تیکه میندازه
کسی که هر شب دست به دعا بر میداشت که ایران حذف بشه که بتونه به بقیه گیر بده
تکلیف تو رو قبلآ مردم کشور معلوم کردن
برو دم در خونه ی خودت بازی کن.
الان خیلی دوست داری جوابتو بدم که الان بقیه بگن این چرا اینجوریه؟ :دی
نه عزیزم پیرزن غر غرو این دفعه تویی نه من
قدیمی ها که می شناسنمون
جدید ها هم کمک های شبانه روزی من رو دارن دریافت می کنند
نیازی نیست چیزی بگم دیگه
مرتضی
تو هم البته مثل احمدی نژادها فکر میکنی چون 2 زار کف دستشون میزاری باید ازت حرف شنوی داشته باشن
و البته عوام دارند متاسفانه
مرتضی عزیزم اگه میخوای یه نفر رو اونجوری که خودت میگی جلوه بدی باید با مدرک علیهش حرف بزنی الان منم بیام بهت یه چیزایی رو نسبت بدم نمیگی رو چه حسابی میگی ؟ الن خودت رو چه حسابی این حرفو میزنی ؟
امیر یادته یک سال پیش طرف پژمان و احمد بودی و باهات کل کل می کردم ؟ :دی
اتفاقا خیلی خوش هم می گذشت
بعد یک سال به حرف من رسیدی. نگو نه که همه چیز داد می زنه
شما رو یک سال بعد هم می بینم
😛
مرتضی من طرف کسی نبودم من واسه کسی که تو قدرت بود کمک میکردم چه هیراد چه احمد چه پژمان چه تردید اون موقع الانیهنگاه بکنی میفهمی من چی گفتم بهت توکامنت قبلی
منظور کامنت من تجربه گرفتن از اشتباهات گذشته بود امیر جان
حقایق رو هم کتمان نکن. ما از خودتیم :دی
مرتضی صفر و یکی هست، یا با مرتضی هستی یا بر علیهش، حد وسط تعریف نشده
من چیزی رو برای کتمان نمیبینم حقیقت مثل اینه هست ببین اون زمان از علی امامی بگیر تا فربیرزش از احمد بگیرتا شایان اوکی بودمو هستم تو که از من بهتر میشناسی میتونی بهشون زنگ بزنی بپرسی تا حالا من اختلاف زیادی همبا پژمان نداشتم خود پژمان هم اینجاست همیشه هم با هم پای تلفت حرف میزنیم
تو مگه خونه داری تو ایران؟
تو کشورت ایران؟
تو با یه مزدور هیچ فرقی نمیکنی
مستر ژنرال از کی تا حالا تو که توی دنیای واقعی یک اماراتی هستی دلسوز ایران شدی ؟؟
منظورت از قدیمیها کیان ؟؟ فریبرز رو میگی که تا حالا 4 بار بن شده و این اکانت رو یکی دو سال پیش خرید؟؟
یا منظورت از قدیمیها من و احمد و دکتر و امیر و داف بازی و مسعود و سینا و نادر و محمد بی نمک و بیگ ام و المیرا و بقیه هستیم که هیچکدوم قبولت نداریم و همه دایورتت کردیم ؟؟
اینایی که گفتی به کنار
چرا اسامی قدیمی های ادم حسابی رو نمی اری؟ :دی
اونایی که سرشون به تنشون بی ارزه
راستی زورت می اد از اینکه تو دنی واقعی تو دبی زندگی می کنم؟ :دی
یعنی تو می خوای بگی که اگه دستت به دهنت می رسید از ایران خارج نمی شدی ؟
یه چیز بهت بگم بیشتر بسوزی
تا یک سال بعد استرالیا می رم
می تونی سوزش تو بیشتر خالی کنی
😛
اقا ما جدیدیارم حساب کنید
😛
منظورم رو واضح گفتم !! تو که توی امارات به دنیا اومدی و اصلآ ایرانی نیستی برای چی درباره ایرانیها و مخصوصآ ایرانیهای قدیمی اصلآ صحبت میکنی ؟؟
از کلی تا حالا مسعود و محمد و احمد و داف بازی شدن قدیمی های بازی ؟ راست گفتن در نبود شاه میموه شلغم میشه سلطان مرکبات 🙂 واقعا راست گفتن. این مدت خیلی برای خودت شاخ شدی 🙂 هم فکر کردن چه ادم شاخی تحویل این جامعه شده
دیدی باز دروغ گفتی پژمان؟
وقتی من این اکانت رو ساختم ایران زندگی می کردم. ماشالله دستم به جیبم می رسید قبل سربازی از کشور خارج شدم و الانم بر خلاف تو دارم شاهانه زندگی می کنم
خیلی خجالت داره که از رو حسادت اینجوری دروغ سر هم کنی
: P
اخ جون پژمان تموم مولتی هاشو خودش معرفی کرد.همیشه دنبال گرداوری اسامی اینها بودم. چشمک :
آقا یکی جواب منو بده . فود رو باید با قاشق خورد یا همینطوری هم میشه ؟؟؟
مرتضی با هر کسی دهن به دهن نشو
بی شک باید طعم بغضم را که از خواندن نوشته ات به گلو می فشارم خوب بچشم که تا ابد یادم بماند هر انچه را که خواندم اینجا ...
زنده باشی هم وطن ... /o\
و زنده باد ایرانمان ... /o\
v+s
بابا من خودم همش 4 ماه هستش دارم بازي مي كنم بارها ديدم كشور تسخير شده و آزاد شده. اين بار هم آزاد ميشه و بازهم تسخير مي شه. چرا اينقدر جوگير شديد آخه؟
داداشی عالی بود
v
vote
live free or die hard
الان اینجا هم جنگ میشه
دوستان یکمی از خود خواهی و خودکامگی تون کم کنید
عزیزان من نمیدونم شما اگه تو دنیای واقعی به مقامی برسید چه میکنید ؟؟؟
اونوفته که دیگه خدا رو هم بنده نیستید
جاه طلبی بسه دیگه
حالمون رو بهم زدید از این بازی
2ماه
اومدم تو این بازی هر روز بحث قدرت مجازی گریبان گیر همه شما شده
کدوم تون کاری کردید ؟
اگه کاری کردید چه توقعی دارید ؟
یکمی شعور یکمی معرفت
کجا رفت ؟
آقایون و خانوم ها ، کس و بی کس مقاله مینویسن فکر کردن از مریخ اومدن اینجا
یکمی به همدیگه کمک کنید
بخدا من بعنوان یه بازیکن تازه وارد فراری هستم از این رفتار ناشایست
خسته کننده کردید با این رفتار خودخواهانه تون
ایرانی جماعت محیط مجازی رو هم به گند کشیده با این رفتارش
dastet dard nakone vaghean aali bud
بیان دور همی کمی آدم باشیم
قبل از قضاوت کردن خودمون رو بزارم جای طرف مقابل
تو این شرایط
انسانم آرزوست !
وت
رای
زنده باد اتحاد و همدلی
شهر یاران بود و خاک مهربانان این دیار
مهربانی کی سر آمد شهریاران را چه شد
گوی توفیق و کرامت در میان افکنده اند
کس به میدان در نمی آید،سواران را چه شد
دمت گرم