یه دسته فانتزی

Day 2,602, 01:49 Published in Iran Iran by Mr.joker98
سلام به همه
همینطوری یهویی میخواستم یه سری از فانتزیامو براتون بگم
امیدوارم خوشتون بیاد
😃
.
.
خب اولین فانتزی:
.
یکی از فانتزیام اینه که
تو دوران غرب وحشی مثل فیلمای وسترن
تو یه بار باشم صدای شلیک گوله و دعوای دو نفر از بیرون بیاد منم اعصابم خورد
اون لیوانو بکوبم رو میز در حالی که دارم به در نزدیک میشم
یه لگد محکم به در بزنم باز شه همین که باز شد
هفت تیر بکشم و هم زمان به یه شلیک مخ هردوشونو بپکونم
😐
.
بعدش کلانتر منو دستگیر کنه بندازه تو زندان فردا اعدامم باشه
یه سوت بزنم اسبم بیاد کنار پنجره سلول سرشو بیاره نزدیک من افسارشو بگیرم ببندم به میله و یه بشکن بزنم اونم روبه عقب بره تا سلول بشکنه و منم زودی برم افسارو باز کنم و تو افق محو شم
😃

.
.
.
.
.
.
یکی دیگه از فانتزیام اینه که
.
برم لاس وگاس یه هتل رزور کرده باشم از قبل
البته یه اتاق که نمای تمام شیشه داشته باشه
بعدش واسه لباس پوشیدن برم زیر زمین اخه هرکس خونش شیشه ای باشه باید تو زیر زمین لباس بپوشه
😃
بعد بیام بالا رو به روی شهر کرواتمو ببندم و درستش کنم
و به افق های دور دست خیره بشم
😐

.
.
.
.
.
.
یکی دیگه از فانتزیام اینه که
شب وسط خیابونا راه برم بدون اینکه بترسم یه نفهم از پشت بزنه اسفالتم کنه
😐
😐
😐

.
.
.
.
.
.
.
یکی دیگه از فانتزیام این بود که دیگه فانتزی نداشته باشم ولی لامصب نمیشه
😐
.
.
.
.
خب مرسی بابت وقتی که گذاشتید
🙂
.
.

.
.
.
.
با تچکر
Mr.joker