تولد پنج سالگی

Day 2,555, 23:04 Published in Iran Russia by RinOIr

از یک سرچ ساده در گوگل شروع شد؛ همیشه بازی‌های استراتژیک رو دوست داشتم اما این دفعه گفتم چطوره که بازی آنلاین استراتژیک هم تجربه کنم. تا قبل از اون مشغول «مافیاوارس» توی فیسبوک بودیم اما آنچنان جذاب نبود. نتیجۀ سرچ، بازی ایریپابلیک بود. هم بازی استراتژیک نو و جذابی به نظر میومد هم اون حس میهن‌دوستیمو ارضا می‌کرد. البته از این سؤال که چرا توی کلمۀ ریپابلیک به جای حرف «سی» انگلیسی از حرف «کی» استفاده شده بی‌تفاوت گذشتم
همون موقع بود که به دو سه تا از دوستای دیگه هم بازی رو معرفی کردم و تقریباً اکیپی وارد بازی شدیم. خوشبختانه یکیشون هم آدم نسبتاً بانفوذ و معروفی شد. خلاصه که سرمون گرم شد، حسابی! روزی پنج دقیقه ورک و ترین میزدیم و خیلی میخواستیم کشش بدیم نیم ساعت تا یه ساعت تو روزنامه‌ها می‌گشتیم و کامنتی میذاشتیم و تا فرداش حضوری در مورد بازی حرف میزدیم. یادش بخیر واسه خودمون در آینده کابینه تعریف می‌کردیم و واسه خودمون خوش بودیم. اونموقع هم با جمعیت (اگر اشتباه نکنم) هشت هزار نفره‌ای که ایران داشت، حرفی برای گفتن داشتیم و مقاله‌ها ماشالله بالای صدتا وت داشت بدون خرید و فروش ساب و وت البته
اولین هیجان و چالش جدی جنگ لیائونینگ بود که گلدامو برای یکی از گنده‌های بازی فرستادم (یادم نیست کی بود) تا امیدی برای پیروزی داشته باشیم. البته نبردیم ولی بازی رو واسمون خیلی جذاب‌تر کرد. اون همدلیه یه جورایی به دلمون نشست
اعتقادی به خرج گلد برای استرنج نداشتم؛ از همون موقع رفتم تو کار کارخونه و خونه و ... حسابی وضعمون خوب شد تا اینکه بچه‌هایی که رفته بودن نمایشگاه کتاب برای تبلیغِ بازی رو گرفتن و بازی هم فیلتر شد و ورژنش هم عوض شد (یه جورایی حجم صفحات رفت بالا). ما هم دیگه بیخیال اریپ شدیم و درشو بستیم
یه دو سالی نبودیم تا اینکه دوباره به سرمون زد که برگردیم. الان هم در خدمتتون هستم. یه نگاهی به روز ورودم کردم دیدم جدی جدی پنج سال گذشته و من هنوز زنده موندم
خلاصه که تصمیم گرفتم تولدی بگیرم و یادی از گذشته کنم. یه چیزکی هم به این مناسبت به بچه‌های جدید و قدیم تقدیم کنم. شما هم اگر خواستین کادویی، سابی چیزی دادین احتمالاً رد نمی‌کنم! :دی


image hosting over 5mb