از لیاونینگ تا فارس-قسمت سوم

Day 781, 08:33 Published in Iran France by sirmamal

به نام خدا
وت و ساب بدید


اهنگ تیتراژ

ایمیلم را چک میکنم تا بدانم کجا باید کاندید شوم
مازندران و گلستان
با پول تنها یک روز کارم در کارخانه اهن مجارستانی یک بلیط تهیه میکنم و لباسم را میپوشم و به یک اژانس تلفن میکنم تا در نزدیکی در هتل منتظرم باشد
از اتاق بیرون می ایم و کلیدم را تحویل میدهم و مدارکم را پس میگیرم و جلوی در سوار ماشینی میشوم که منتظرم است
به فرودگاه میرسیم و من برای رسیدن به ایران و کاندید شدن بیتابم با این که میدانم انتخابات سه روز دیگر است
بالاخره هواپیما اماده میشود و ما از گیت 2 سوار ان میشویم.مقصد هواپیما مازندران و گلستان نیست بلکه مقصد اصلی ان فارس است اما در سر راه ان جا هم توقف میکند. بعد از مدتی به مازندران و گلستان میرسیم
شهری از وطن که تا به حال ندیده ام
شهری با اب و هوای مرطوب.در همه اطراف ششهر کوه های سبز کاملا دیده میشوند و اطراف جاده های کمربندی راه هایی وجود دارد که میشود با استفاده از ان به قعر جنگل رفت.اما فکر نمیکنم جنگل به خاطر هجوم مردم و ریختن زباله ان چنان هم جنگل باشد.
مردم میروند و قلیان میکشند و بعد از خوردن چیزی زباله اش را دور میریزند و بر میگردند.
با خود فکر میکنم شاید یک روز برای دیدن اثار باستانی به همچنین جایی بروم اما بعد از نماینده مجلس شدن.ان هم از این شهر که هوایش بوی خوبی میدهد.

بعد از رسیدن به محل اقامتم بهدفترحزب سبز میروم و خودم را معرفی میکنم تا من را به عنوان کاندید این شهر ثبت کنند
بعد از ان یک مقاله مینویسم.که در ان از انجام دادن کارهایی برای ایران صحبت کرده ام.از حس وطن دوستی ام.و البته گفتم که با رای خریدن موافق نیستم و هیچ گاه این کار را نخواهم کرد

بعد از ان مقاله را چاپ میکنم و به دکه روزنامه فروشی میروم تا صحبت رقبایم را بشنوم
لازم نیست.تمام شهر پر از پستر های فردی است که خود را نابغه میداند!وقتی ان را میخوانم میفهمم که میگوید برای اولین بار یک نابغه به مجلس امده و میخواهد کار های اساسی بکند.
مثلا کم کردنمالیات وارد شدن اهن به خاطر از دست دادن لیاونینگ
با موبایلم مالیت را چک میکنم.1 درصد است.ایا کمتر هم میشود؟
بقیه ان را مخوانم و میبینم که تقریبا مشابه ان است
اما اخر مقاله نوشته است:کسانی که به من رای دادند لطفا با من تماس بگیرند.هدیه ان ها محفوظ است

سری تکان میدهم و راهم را ادامه میدهم و دوست ندارم حرف بقیه را بخوانم
فقط کور سوی امید در دلم من را به این فکرهدایت میکند که شاید مردم شیرینی را نخواهند و به سمت حرف منطقی بروند
تنها همان کور سو باعث میشود که به جای دفتر حزب به خانه برگردم

منتظر ادامه داستان باشید
وت و ساب بدید

من هیچ اسمی نبردم و به کسیهم قصد نداشتم توهین کنم.اون اقا هم که نوشتم دوستمه و تو مسایل غیر انتخاباتی خیلی هم مخلصشم.