[PiRoy] یک شنبه – الاغ ها

Day 2,000, 06:30 Published in Iran Iran by Ariyan PiRoy







- اون موقع ها تو محل ما یه پسرک عجیب غریبی بود. موهای بلند فرفری داشت. اسمش یادم نیست. نمیدونم، سیروس بود؟ حامد بود؟ خلاصه که آدم جالبی بود.

" این یکی احتمالا صد در صده."

- این پسره یه استعداد جالبی داشت که خانواده ش اعتقاد داشتن خارق العاده و فوق انسانی یه. یه جور خلسه ی زودگذر بود.مثل تماشای یه درخت توی مه. توی اون خلسه می رفت و ترافیک شهر رو پیش گویی می کرد. بارها دیده بودمش که داره پای موبایل به دوستش مثلا می گه: نه نه از چمران نرو، ترافیک می شه؛ به جاش..."

" رو دست من عطسه نکن."

- خانواده ش بردنش مرکز کنترل ترافیک تهران. اونجا حدود سه چهار هفته مداوم ازش تست گرفتن. چشماشو می بستن، موبایلشو ازش می گرفتن، خلاصه هر کاری می کردن باز می تونست ترافیک سه چهار دقیقه بعد رو پیشگویی کنه.موضوع به روزنامه ها درز پیدا کرد و همه فهمیدن که پسرک این چیزا از خودش در نمی آره.

" وقتشه بگی زهرمار، وقتشه بگی زهرمار"




- این شد که پسره به این فکر افتاد که از این راه پول در بیاره. اول فکر می کرد مرکز کنترل ترافیک استخدامش می کنه ولی اونا نمی خواستن بابت شنیدن چیزی که خودشون سه چهار دقیقه بعد توی دوربین هاشون می دیدن پول بدن. ناچار به رادیو مراجعه کرد. اونجا هم به در بسته خورد. بهش گفتن: رادیو جای غیبگویی و شارلاتان بازی نیست. خلاصه این استعداد پسره به هیچ دردش نخورد.

" واسه ما که هیچی نشد، ولی واسه خودش مردی شد."

- این شد که راننده تاکسیا به فکر استفاده ازش افتادن. می نشست کنار یه راننده تاکسی، می رفت تو خلسه و یهو داد می زد: نه نه ولیعصر تصادف می شه، بنداز تو نیایش... این کارش یک کمی مسافرا رو می ترسوند ولی به هر حال از تحمل ترافیک و گرما واسه راننده بهتر بود. راننده هم هرچی در می آورد نصفشو می داد به پسره.

" قنادی هم حدی داره"

- پسره بعد از یه مدت یه نیگا به خودش میندازه و می بینه که داره هر ماه نصف یه راننده تاکسی معمولی در می آره. و فکر کرد: خوب می تونم دو برابر در بیارم! این شد که تصمیمش رو گرفت؛ یه پیکان سفید خرید و شروع به مسافرکشی کرد. از اون به بعد هر ماه اندازه یه راننده تاکسی معمولی در می آورد.




کسی که برای آرزوهایش سقف بگذارد، نمی‌تواند پیشرفت کند



Be Sedaye PĬR㋡Ў Mipashid ツ




جوان جوان به پا خیز، حزب فقط رستاخیز

http://www.erepublik.com/en/party/rastakhiz-971/1