سماق نامه قسمت جدید:انقلاب آلبوس

Day 3,170, 08:27 Published in Iran Iran by Mr.joker98

قسمت اول
https://www.erepublik.com/en/article/-1344-2549792/1/20
قسمت دو
https://www.erepublik.com/en/article/-1344-2551544/1/20
قسمت سه
https://www.erepublik.com/en/article/-1344-2552260/1/20
اگه حال نداشتید بالایی هارو بخونید یا قبلاخوندید اینو ویادتون رفته این آنچه گذشتش رو هم بخونید کافیه
😛
البته اگه نخوندید بهتره برید از اول بخونید داستانارو اینو نخونید
😃

سماق،امپراتور سرزمین خیانه در خوابی میبینید که آلبوس وزیر وی آن را بدین گونه تعبیر میکند که سماق و آلبوس از فرط خیانت قرار است که خیانت دان شان پاره شودوبه مرگ سخت دچار خواهند شد.پس بنایر این هردو راهی دهکده بنام ایران شدند و انجا پیر بزرگ دهکده را دیدند.آلبوس با خیانت عظیمی پیر را میکشد و سماق را قاتل پیر دهکده جلو میدهد و وی را دستگیر میکند.از طرفی فرزندان (مولتی ها پی: ) پیر بزرگ سماق را دادگاه میکشانند و وی را محاکمه میکنند.سماق محکوم به قتل پیرمرد میشود ولی بشکل عجیبی متوجه خیانت عجیب آلبوس که کودتای کلی و براندختن وی بود را متوجه میشود.وی میفهمد که آلبوس فریدولف و شوالیه قصد به کودتای عظیمی در سرزمین خیانه دارند.
سماق نظاره گر صحنه ی بینظیر است.آتش بر بالای ساختمان ها میسوزد و همه در شهر شعار های زیادی را فریاد میزنند:
مگ مگ سماق
سماق خائـــن تو پینه دوزی کفش آقام پاره شده باید بدوزی
وای اگر که آلبوس حکم جهادم دهد
و شعار های دیگری که شنیده میشد....
سماق به سرعت به فرزندان پیر دهکده که همان جغد سفید بود پیوست.او میخواست که اوضا دهکده را تحت کنترل داشته باشد و نمیخواست که کنترل این دهکده کلیدی در سرزمین بزرگ خیانه را از دست برود.
فرزندان پیر بزرگ خیلی موافق نبودند منتها دیگر چاره ای نبود و آن ها باید مقابل آلبوس خیانت کار می ایستادند.
مردم شمشیر به دست به کوچه ها ریختند و طولی نکشید که قصر آبی رنگ دهکده را تصاحب کنند.
سربازان آلبوس قدرتمند اما سربازان سماق که در راه بودند و سربازان پیر بزرگ نیز توان مقابله با آلبوس را نداشتند.
راهی به جز تسلیم قصر به نظر نمیرسید
سماق اما به نظرش رسید که اگر تا صبح که ژنرالش به اینجا برسد مقاومت در آن صورت با محاصره شهر میتواند پیروز باشد.اما شکست در اینجا مشکل بزرگی نبود.مشکل بزرگ وقتی بود که سماق باید به سرعت به پایتخت خود بر میگشت و اگر اینجا سقوط میکردآنها زمان کافی برای بازگشت و آماده کردن شهر را نداشتند.
تمام سربازان باقی مانده در قصر بزرگ جمع شده بودند.آن ها نا امیدانه منتظر بودند که قصر سقوط کنند و همه ی شان کشته شوند.
سماق تاج خود را از سرش برداشت و کلاه خودی را بر سر نهاد.شمشیرش را در غلاف گذاشت و با لباس رزم به سوی سرسرای قصر رفت.فریاد های مردم از بیرون قصر شنیده میشد.
سماق مقابل سر بازان ایستاد تا سخرانی اش را آغاز کند(سماق همچنان امید داشت که شهر را فردا صبح نگه دارد)
سماق صدایش را ساف کرد و شروع کرد:
ای سربازان بزرگ سرزمین خیانه
امروز یک روز تاریخیست
روزی که ما یاد پیر بزرگ که سال های سال است که بر تخت اینجا نشسته و قصد هم نداشت بلند شود را زنده خواهیم کرد
روزی که ما نشان خواهیم داد که حاکم واقعی ما هستیم و ما خواهیم ماد ولو که اصلا حقمان هم نباشد.
سربازان بلند شدند که هیاهو کنند اما نگاهان صدای بلند همه را میخکوب کرد.
آلبوس با منجیق دیوار قصر را خراب کرد بود و حالا با منجیق توانست بود وارد قصر شود.سماق که حیرت زده به سوارخی که دیوار قصر به وجود آمده بود نگاه میکرد فریدولف را در جلوی همه ی سربازان دید
فریدولف با تمام نوبیت در نگاهش فریاد زد:
استیکر قاضی پور!!!!!!
سپس همهی سربازان نعره زدند وبه داخل قصر حجم اوردند.
سماق که جنگ جویه ماهری بود تمام سربازانی که به سمتش می آمدند را از دم تیغ میگذاراند.صدای چکاچاک شمشیر و آه آه سربازان بالا رفته بود
😁)
سربازان سماق یکی یکی کشته میشدند زیرا که به درد جنگ نمیخوردند اصولا و برای آن ساخته نشده بودند.سماق نگاهی به اطراف انداخت دید که شوالیه شمشیر را در بدن فرمانده سفید فرو کرده و در هم نمی آورد.
او که دید جنگ را باخته است به سرعت به حالت پودری در آمده تا در برود.
سماق بر روی زمین میخزید تا از قصر خارج شود.خون همه جارا گرفته بود.سماق از روی جنازه ها کنار میرفت تا به درب خروجی برسد.
آلبوس به سختی دنبال سماق میگشت.او همه جای قصر آبی را زیر و رو کرد اما چیزی پیدا نکرد.سماق به راحتی از قصر خارج شد و به بیرون آن رسید.
سربازان دشمن را میدید که جشن گرفته بودند و خوشحالی میکردند.اما این پایان کار نبود.هنوز تا نبرد نهایی فرصت هست.
سماق خودش را به دست باد میرساند تا به قصر خود برسد (سماق ها میتوندد با باد حرکت کنند :/)

پ.ن: قاعدتا باید فهمیده باشید که اکانت الآن دست من (آیدین)هستش و بهداد (صاحب قبلی این اک)فعلا رفته از بازی
😉