دیر
rdshryrsh
دلم میخواست در عصر دیگری دوستت میداشتم
در عصری مهربانتر
عصری که عطر کتاب
عطر یاس و عطر آزادی را بیشتر حس میکرد
دلم میخواست تو را
در عصر شمع دوست میداشتم
در عصر هیزم و بادبزنهای اسپانیایی
و نامههای نوشته شده با پر
و پیراهنهای تافته رنگارنگ
نه در عصر دیسکو
ماشینهای فراری و شلوارهای جین
دلم میخواست تو را در عصر دیگری میدیدم
عصری که در آن
گنجشکان، پلیکانها و پریان دریایی حاکم بودند
عصری که از آن نقاشان بود
از آن موسیقیدانها
عاشقان
شاعران
و کودکان
دلم میخواست تو با من بودی
در عصری که بر گل و شعر و بوریا و زن ستم نبود
ولی افسوس
ما دیر رسیدیم
ما گل عشق را جستجو میکنیم
در عصری که با عشق بیگانه است...
Comments
http://www.erepublik.com/en/article/-1344-2539479/1/20
first
vote
🙂
V
v
🙂
v
🙂
v
Voted
v
voted
🙂
07
🙂