بیا با من سکوت را مرور کن ...

Day 1,988, 10:19 Published in Iran Iran by H a m p a

سلام به وطنم که اگر نبود خون آریایی در رگهای این زن جاری نبود ...
سلام به مردم پاک سرزمینم ... به دوستانم و به دشمنانم ..
سلام به جغرافیای طوفان زده ی مرزهای مجازی ام که هر روز بیشتر از روز قبل ترمیمش خواهیم کرد ...
سلام به شیر زنان پاک میهنم و بزرگ مردان مقتدر کشورم ...
فردا روز زن است ... روز مادر ... روزی که توی تقویم جز تاریخ تولد و تاریخ فوتمان به نام ما سند خورده است به مناسبت تولد بانویی بزرگ ...
و این روز بر زنان سرزمین مجازی ام مبارک ...


.
.
.
من یک زنم ... زنی که از کودکی می دانست باید مادر باشد ... مادر عروسک ها .. مادر مداد رنگی ها ... مادر خوبی ها و بدی ها ..
زنی که از کودکی می دانست باید زن باشد .. زنی که نترسد .. نلرزد .. بر خلاف صدای نازک و چهره ی معصوم کودکانه و انگشتان ظریف ، درونش موجی از عشق و شجاعت باشد ...
که اگر فریاد شنید بغضش را ببلعد ، مبادا اشک هایش دلیل فریاد های بعدی شود ...
من زنم ... زنی که از کودکی گفتند روسری بپوش حتی اگر تابستان بود ... سکوت کن حتی اگر بی رحمی شده بود ...
خفقان بگیر حتی اگر تجاوز شد ...
من زنم ... زنی که خشونت ها را به آغوش قلب پذیرفت تا دردش کمتر شود ... کم رنگ شود .. که مرد شود و پیش خودش بگوید گریه نکن دختر .. مرد که گریه نمی کنه ..
که اگر کتک خورد ... که دستی روی سرش بلند شد جا خالی ندهد و بایستد تا ایستاده بشکند ... که بفهمد زن است .. زنی که بر خلاف صدای نازکش می تواند ایستاده بمیرد ...
ظریفم ... شکستنی ام ... آرامم .. اما هنوز زنی هستم که به رغم تمام سیاهی ها .. به رغم جنایت ها .. تجاوز ها .. توهین و توسری خوردن ها ... عشق می ورزم ... به پدر که شاید مردی مستبد باشد .. به برادر که از من عزیز تر است ... به مادر که مثل من زن است ... به همسر که شاید از او هم در هراس باشم ...
من در ذات خویش عاشقم ... و هرچند می دانم که زن بودن سخت است اما میل شدیدی دارم که دختری را از جان خودم به جهان بیاورم تا او هم مثل من عاشق باشد و همان اندازه محکم ، بر خلاف تمام ریز نقشی های زنانه ...
و به قول شاهین نجفی عزیزم :
هر وقت که اراده کردی برات مادر شدم اگه جنگ بود پا به پات جنگیدم، خواهر شدم

آره این زن خرد و شکسته همسرته آره این زن که حالا نمی‌شناسی تو، زنته